دو دل نوشته کوتاه..... درموسم دوستی....... ( سهیک تابستان 2006 تهران)
پل.......
پلی است میا ن بود ونبود
نامش... زندگی
مهلت ها........ اندک اند
ندا نسته ها........ بسیار
وناگفته ها..... درنهان خانه دل برجا
غنیمت بداریم........ این فرصت تنگ را
تا می توانیم........... دوست بداریم
تا دل می تپد............. عشق بورزیم
تا توانی داریم...... بشکوفانیم شکوفه لبخند رابرلبان همگان
از غریبه ها....... آشنا بسازیم و
ازآشنایان......... دوست
ما... هم دلیم..... هم دردیم..... هم قفسیم
آزادی ما....... درگرو دوستی وهم همراهی ماست
در یک ارکستربزرگ...... جا برای همه سازها هست
سازی جای ساز دیگری را پرنمی کند
سازهای ناهمگون ونا هم نام... هرکدام نوای خوش خویش را
در مجموعه شگفتی بنام آهنگ... به اوج یکتایی می رسانند.
پلی است میا ن رفتن و ماندن.. کنیه اش.... زندگی
تا می توانیم..................... زندگی کنیم.
...................
در اسارت باور!
همه زندانها....... زندان بان دارند
همه زندانی ها.......... بازجو
همه اسیرها....... پای درزنجیرند
وهمه محبوسان........ مشتا ق رهایی
زندانی دیوار بودن اگرچه سخت است
ولی... درحصارباورماندن........... دشوارتر
خود رازندانی کردن..... پای اندیشه خود را بستن
پویایی ذهن را به انجماد کشیدن
بستن پنجره ها........ بسوی نوراست
فکررها........ با ل پروا ز دارد
چونان یک پرنده آزاد
درلاجوردی آسما ن
ا ززندان خود ساخته........ رها کنیم خودرا
زلال ترین آب....... حتی..... درچاله بوئ تعفن خواهد گرفت
روان باشیم...... مانند خروش رود
نه....... حتی باریکه آبراه
زندان .... دیوار روزی به پایان می رسد
خودرا اززندان باور های گنگ..... رها کنیم.
...................................
پند این بار رند شیراز...
دانی که چنگ وعود چه تقریر می کنند؟
پنهان خورید باده... که تعزیر می کنند
می خور که شیخ وزاهد وصوفی ومحتسب
جون نیک بنگری........ همه تزویر می کنند
سلام
بلاگ قشنگی داری
سهیک گرامی سلام
خوبی مهربان؟
نوشته هایت همیشه زیبا و خواندنی اند
ازغریبه ها آشنا بسازیم
خیلی عمیق است
واسیرباور هم........ زندان خودساخته!
موفق وسلامت باشی
نرم بر میخیزد از سویی نسیم
زیر لب گویی صدای پای اوست
رهگذاری نغمه ای سر می دهد
کیمیای زندگانی ..دوست ..دوست
با سلام به معلم گرامیم سهیک عزیز
که تک تک نوشته هایش برایم درس زندگیست
پیروز و سربلند باشید
سلام سهیک عزیز...نیستی، کم پیدا شده ای...
کمتر می باری
چه شده است؟
نکند دلتنگ باشی؟
نکند ابری وباشی ....
منو بیخبر نکن
دوستت دارم فراوان
همیشه به یادت هستم
..................................
یک بیستون آهم و قدرت فریاد نیست
همه ما زندانی عادتیم
کاش میشد عشق را معنا نمود
در قفس بال رهائی را گشود
کاش میشد بارانی ترین احساس
را مرغ شب در ناله هایش میسرود !
زیبا بود : ندا نسته ها........ بسیار
یه یلاگ من هم سر بزن !
http://javadn.blogfa.com
تو این بلاگ شعرام رو گذاشتم !
لحظه شکوفا شدن عشق لحظه تولد و خلقت است.
دل نوشته دومت منو یاد شعر قشنگ هوشنگ شفا میندازه : زندگانی همچنان آبست.
آب اگر راکد بماند چهره اش افسرده خواهد گشت و بوی گند میگیرد ٬ در ملال آبگیرش غنچه لبخند میمیرد.
آهوان عشق از آب گل آلودش نمینوشند ٬ مرغکان شوق در آئینه تارش نمیجنبند.
راستی فکر میکنی در کدام زندانه که زندانی عاشق زندان بانشه؟!!!!..
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد.
تا وقتی دیگر.
منو ببخش فراموش کردم خودمو معرفی کنم و بدون اسم وآدرس کامنت گذاشتم.
سلام سهیک عزیز.....حال و احوالت چطوره؟ چه خبرها ؟
گنگ ومنگ نوشته هات رو خوندم فکرم کار نمیکنه که در رابطه ها اونها حرفی بزنم اما چیزی که همیشه در خاطر من مونده مهربانی و محبت شما دوستانه........
به قول خودت:تندرست و شادکام باشی....
ممنون از اینکه بهم سرزدی و ممنون از نقطه نظرات زیبای شما
مرا فراموش کردین...............
دیگر نمیخوانمتان............
دل نوشته های با احساسی بود
منم به روزم
من اولی رو بیشتر دوست داشتم ... دعوت به عشق و دوست داشتن یه جورایی پر از انرژیهای مثبته.... زیبا مینویسید. اما من بیشتر می پسندم که هر بار در مورد یک چیز نوشته بشه اینطوری ادم راحت تر میتونه نظر بده ضمن این که وقتی با دو موضوع متفاوت نوشته میشه انگار حلاوت اولی رو دومی از بین میبره درست مثل وقتی که مهمونی میری و چند مدل غذای خوشمزه پختن ... از همه یه قاشق میخوری همه خوشمزه هستن و دلت نمیاد نچشی... نمیتونی از همه غذا ها هم یه بشقاب بخوری نتیجه این میشه که لذت وافر از اون سفره رنگین نمیبری... البته این احساس شخصی منه ممکنه کاملا اشتباه باشه...
دیروز وقتی داشتم برات کامنت میذاشتم برام کاری پیش اومد که مجبور شدم برای چند لحظه میزم و ترک کنم وقتی برگشتم دیدم کامنتم ارسال شده ولی از اون همه سطر فقط یک جمله اش ارسال شده و باقی حذف گردیده ، اون یه جمله هم حسابی ویرایش شده بود . نفهمیدم کار کی بوده .
ولی بهر حال ممنون از راهنمائیهات.
دو تا متن جدید گذاشتم ، بهم سر بزن و نظرتو بگو .
مطمئناً خوشحالم میکنی.
تا بعد
سلام
سهیک عزیزم دل همه این روزا گرفته همه این روزا تو خودشون زندونی اند.
دل منم این روزا گذاشته رفته از دست خودم خسته شدم...
زیبا بود مثل همیشه .
با قالب جدید به روزم.
-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=
پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را
می دانم و صفای دلاویز دشت را
اما من این میان
پرواز لحظه ها را افسوس می خورم
پرواز این پرنده ی بی بازگشت را...
-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=.-=
با یه شاخه گل سرخ منتظرتم.
حتما به من سر بزن
موفق باشی...
<---||-|| P /^ R /^ N || ) E ---->
مرسی معرفت
پس کو لینک من ؟؟؟!!!
من خیلی وقته لینک کردما !
سلام
قسمتی رو که با رنگ بنفش نوشتین واقعا قشنگه ....عالیه
موفق باشید
سلام..پاییز رسید و موسم بارانهای قشنگ...
راستی چرا همه این روزا تزویر می کنند؟
یا حق
با تو دیشب تا کجا رفتم
تا خدا وآن سوی ِ صحرای ِ خدا رفتم
من نمیگویم ملائک بال در بالم شنا کردند
من نمیگویم که باران ِ طلا آمد
با تو لیک
ای عطر ِ سبز ِ سایهپرورده
ای پری که باد میبُردت
از چمنزار ِ حریر ِ پرگل ِ پرده
تا حریم ِ سایههای سبز
تا بهار ِ سبزههای ِ عطر
تا دیاری که غریبیهاش میآمد به چشمام آشنا رفتم
درود بر شما!
کی رهم از بندی که زندانبانش منم؟
شاد باشید... بدرود!
دوباره اومدم و چون آپدیت نبودید دوباره خوندم اونهم مزه ای داره... منتظر حضور گرمتون هستم
سلام سهیک عزیز
درود بر شما ...........یسیار زیبا بود
لذت بردم.....منتظر حضور شما هستم
سلام سهیک عزیز م
من دوباره برگشتم و میخوام دوباره شروع کنم
دلم برات تنگ شده
به من سر بزن
.............به امید دیدار جواد
زیبا بود...بسیار!
سهیک جان؟کجایی جان برادر؟
سلام...
باران تنها چیزیست که غصه ها را میشوید و با خود میبرد و هرگز بر کسی منتی نمی گذارد!
ممنونم از لطفتون.
لحظه هاتون بارانی!
با شعری تازه به روزم..
یا حق
salam
aliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii bood
ba ejazat linkidamet
be manam sar bezan meraboon
سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...
سلام دوست خوبم و ممنون از لطفی که به من دارین...
آسمون دلتون سرشار باران شورانگیز!
با شعری تازه به روزم منتی هست بیاین
یا حق
salam,bazam migam zibast ,
man ham up hastam mehraboon sar bezan
سلام . از اینکه افتخار خواندن وبلاگتون برام ایجاد شد خوشحالم . به دنبال ترانه هایی هستم که فضای کاری کاملا متفاوت داشته باشن. در صورتی که ترانه ای مد نظر شماست ممنون می شم جهت عقد قرار داد با من تماس بگیرین .
موفق باشین .
یا حق
گرچه برای سومین بار اومدم و شما هنوز به روز نکردید اما از موسیقی بسیار زیبا لذت بردم. شاد و سلامت باشید
خیلی وقته ازت خبری نیست
به روزم.........چرا نمیای؟
سلام دوست خوبم...
باشعری به روزم. ...
آسمون زندگیتون همیشه لبریز از باران با طراوت...
یا حق
درود بر تو دوست عزیز
نمی نویسین سهیک نازنین؟!
سهیک خوب ، روشن ، نیکو ...
مشوش شدم یکباره .
در باورم نمیگنجد که سهیک ، روزی نباشد...
مکدر باشد... بیصدا ... کسی که عشق خوابش میکند و بیدارش نیز... مکدر نمیتواند بود...
پس سرت شلوغ است! حتما همین است...
روزگار بدی شده... آدم دلواپس میشود ... نکند...
نه... نه ... خیال باطلیست دوست من... منتظر میمانم...میایی و دوباره پر و پیمان مینویسی... میدانم. مرا از خودت بی خبر نگذار... ببار گاهی اگر حتی دو... سه قظره
گاهی وقت ها فکر می کنم آن قدر بی معرف هستم که وقتی به دوست عزیز و بزرگ ام، سهیک بگویم سلام حتا می تواند جواب ام را ندهد،این روز ها چه ها که نمی کند با من ... مرا ببخش دوست بزرگ وار اَم ... خود را باید باید از زندان باور های گنگ دور کنیم،رها کنیم .. می دانم ،می فهمم ... می نویسم پس هیتم ،مرا بردی به خاطراتی که دل کندن از آن ها عمری بر من گذشت .. ملکه !روز گار غریبی ست نازنین،نه؟
دوست گرانقدرم...باعث خوشحالیست که سرت گرمه... پند تو ، مرا به صرافت نوشتن مجموعه ای انداخت ...بیا و به منظومهء کفر ... به آیه ای دیگر ... چشم بشوی که کفر دنبالهء ایمان بیدریغ ماست ... به آنچه که از ما نیست و بر ماست !
سهیک جان؟کجایی؟ازت بی خبرم/راستش کمی نگران شدم.امیدوارم که خوب و خوش و سلامت در کنار گلی خانم باشی.
قربانت
سلام دوست من
وب بسیار زیبایی دارین
دوست دارم به من هم سر بزنید
من منتظرم
سلام دوست من
وب بسیار زیبایی دارین
دوست دارم به من هم سر بزنید
من منتظرم