آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

اززایش تامرگ........... سهیک

 

آیا جای این کودک درکنارخیابان است؟

اززایش تا مرگ.....

زاااااااااااااااییییییییییییییییییششششششششششششش

زایش واژه دلچسبی است با نقطه های دل انگیز وپرشور

جاذبه دارد........ لطیف است

بوی گل نسترن می دهد

بوی خاک باران خورده..........عطرچمن زار

" ممممممممررررررررگگگگگگگگگ.

 

مرگ........... اما ساکن است

نقطه روشن ندارد

تاریک وبغض  آور است

هرگز  چراغی براین کلمه دلتنگ روشن نیست

تورا می کشد به نیستی.......نبود

از دیدنش _ فهمید نش هیچ کس شاد نمی گردد

بوی گسی دارد _ طعم کافور

 از ترانه خوش زایش تا طعم کال مرگ

اما فاصله ایست..

نامش زندگی  ونشانش هستی

فاصله زایش......... تا مرگ را تا می توانیم

زندگی کنیم ......

بنوشیم جام شادی و شور و مستی را

جام درساغر......دست درگیسوی دلکش یار

و با نماهنگ هستی برقصیم _ بشوریم _ بخروشیم _ بخروشانیم

کین لحظه که می رود برآید یا نه ؟ *

زایش _------------------_ زندگی _.................... _ مرگ

بامشاد تابناک........... 2010/10/20