آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آیا تاکنون به رسوم غنی شده !وارداتی تازی ها فکرکرده ایم؟؟؟..سهیک

سکوت گورستا ن خاکی را می شکند

گریه ها........ شکوه ها وگلایه هایی که گاهی ازته دل نیستند.

 

جنازه.....قبر.....گورکن

وتکه خاکی که تقدیم به یک مرده گردیده برای همیشه.

 

انبوهی ازدوستا ن ورفیقا ن

سرشارازشوروتاسف واندوهی

که آنی و گذراست....سیاه سیاه جامه هاسیاه؟

 

گلهای بسیاری بدست خودخواهی

وفخروفراموشی آدمها درزیر

آفتا ب پژمرده می گردند

 

کسانی زیرلب واژه های نامفهموم

وبی باررازمزمه می کنند!

افسوس....که.....

ا و....... دیگرنیست

حقیقت تلخ  درگوش سیاه پوشا ن

زمزمه وتکرار می شود

ومرده پرستی و پرستش جنازه کسی که دیگر

برای همیشه نیست... چهره خودرادرقاب اندوه به نمایش می گذارد..

 

ای کا ش......

کاشکی تنها یک شاخه ازاین گلها

را درزنده بودنش به او هدیه می دادیم

کاش تازنده بود می گفتیم... دوستش داریم

کاش فراموشش نمی گردیم که اکنون

فریب کارانه...درنبودنش....اشک بریزیم

کاش سرش دا د نمی زدیم توهین وتحقیرش نمی کردیم

کاش به دردها وناگفته هایش گوش فرامی دادیم

کاش وجوداورا درنهان خانه دل.......خط نمی زدیم.....

هرچه ازاین کاش ها درمنظرمان جلوه می کنند........ نادم ترمی شویم

 

اینک... اودیگرنیست

نه گریه هایمان را می بیند

ونه ازدریافت گل های ما خنده برلبانش می نشیند

آی............ ای انبوه مرده پرستا ن

قدرکهن سال هااین چکیده های تجربه را بیشتربدا نید

واژه دوستت دارم را...... یک شاخه گل را ازآنها دریغ نکنیم

مرده پرستان گم شده گان ویخ بستگان درراه و رسم تازیا ن بیابانی هستند.............. باران

.................................................................................. 

درشهرسوخته هرسال میلیاردها میلیارد ریال هزینه مرده پرستی می گردد

درشهرسوخته بسیاری اززندگان دوست دارند بجای مرده ها باشند!

درشهرسوخته بیشتر گل ها رابه مرده ها تقدیم می کنند........

درشهرسوخته........خریدوفروش قبر حرفه پررونقی است!

درشهرسوخته........مرده ها رابه زور می شویند!

درشهرسوخته...بامرده ها......حرف می زنند!!

درشهرسوخته........ انبوهی ازپارچه سفید را درقبرهامی پوسانند

درشهرسوخت برای مردگان هم قصه های گنگ وبی مفهوم می خوانند

درشهره سوخته........پس ازمرگ ودرنهایت اندوه برای مردگان میهمانی برگزارمی کنند!

درشهرسوخته........... ترویج مرده پرستی وفریب زنده هایک شغل رسمی برای کاهلان وشیادان است

درشهرسوخته..........مردم ساده دل به امیدفردای موهوم امروزفلاکت بارشان را باسختی تحمل می کنند

مرده.......گورکن........مرده شوی.......مرده خوار........وخودگم کردگی مردم هایی که منتظرند تاکسی بمیرد وسپس یادی ازاو بنمایند.........

راه و رسوم مرده پرستی و جنازه خواهی مردمان شهرسوخته حتی برای تازی های بی فرهنگ هم شگفت انگیزاست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

.................................................................................................................................................. 

چرا سهیک ا ز گورستان و پرستشگاه وبیمارستان بیزاراست و مردن درسرزمین مرده پرستها را نیزبرنمی تابد؟؟؟ درمتن آتی.

نظرات 36 + ارسال نظر
شازده خانوم 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 12:42 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

سلام سهیک عزیز.....دوست و همراه خوب ومهربان.
نوشته ات را خواندم...موافقم .ک
دلم میخواست بیشتر راجع بهش بنویسم اما این لحظه که این نوشته رو مینویسم تمرکز درستی ندارم .
دوباره برمیگردم.
بدرود نازنین.

سپیده* 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 12:43 ق.ظ http://baranam.blogfa.com

سهیک جان باسلامی چوبوی خوش آشنایی

نوشته شمارا نه تنها بایدخواند بلکه باید به عمق آن فرورفت
بدرستی که این رسوم زاید و ملالت بار چقدرباعث شرمندگی ما ایرانی ها ست
ماکه ادعا می کنیم یکی ازستون های فرهنگ و تمدن جهان بوده ایم!!!!!!!!

به امیدروزی که این مرده پرستی جایش را به زنده باوری بدهد
مانند همیشه ازنوشته شمالذت بردم وآموختم

این نوشته عریان وگویا مرا خیلی به فکرفروبرد
برای شما آرزوی سلامتی و هم چنان بهره دهی وآگاهی رسانی مینمایم

مسیح 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 12:52 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام سهیک عزیز

بله

در شهر سوخته مرده ها رو بعد از دو سه هزار سال هنوزم که هنوزه می پرستنشون !!

در شهر سوخته هنوزم که هنوزه حسرت تمدن هفت هزار پیششونو می خورن !!

در شهر سوخته هر چی کاهلی و کم کاری و دزدی گرگی خودشون می کنن میندازن گردن مرده های ۱۴۰۰ سال قبل !!!

در شهر سوخته حتی خدا رو هم شریک جرم بی کفایتی های خودشون می کنن !!!!!!

:)

بسیار استفاده بردم عزیز دل

...

سربلند بمونی و ایرونی

مسیح گرامی بادرودی گرم خدمت شما

دوست خوبم من فقط مسئله مرده پرستی را شکافتم وهرگزقصدورودبه تاریخ و باورها رانداشتم...

دانش شما حتما به شما گوشزدمی کند که درایران باستان جنازه ها را می سوزاندند
واززمان زرتشت بدین جسدهارا درکوه و بیابان قرارمی دادند تا خوراک حیوانات شوند

بنابراین بخاک سپاری درست بعدازتهاجم تازیان به ایران متداول شده
البته جنازه پادشاهان وبزرگان را باید فاکتو ربگیریم
من هیچ گاه وارد مسائل ۱۴۰۰ سال پیش نشدم واینجا هم را هم مناسب اینگونه گفتگوها نمی دانم....ولی اگردوست داشتی دراین مورد هم گفتگو می کنیم
ازمتن خودم . یادداشت شما نفهمیدم که بالاخره شما به مرده پرستی نگاه مثبت و یامنفی داری....... ازشخص شما انتظاردارم که متن را دقیق تربخوانی و نظرت را اگردوست داری درمورد متن باشد.... کامل تر و باز و روشن تربنویسی

بهرروی ازیادداشت شما ممنونم
تندرست و شادکام و هم چنان جستجوگرباشی
حافظ مرید جام جم است ای صبا برو/////////////////// وزبنده به بندگی برسان شیخ جام را

امیر...زلف آشفته..... 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.zolf-e-ashofte.blogfa.com

سهیک جان .
من یه دفعه برات پیغام گذاشتم ولی فکر کنم به دستت نرسیده.
اینجا قبلا یه مطلب دیگه بود ولی الان نیست!!!!
سید جان .
مطلبت رو هم خوندم.
برام جالب بود .
من هر دفعه که به آخرین ترانه باران میآیم چیز تازه ای میآموزم..
امیدوارم که زود برگردم و باز هم از این ترانه ا این بارن استفاده کنم......
راستی مراقب زلف آشفته من هم باش........!!!!

امیر...زلف آشفته..... 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 01:35 ب.ظ http://www.zolf-e-ashofte.blogfa.com

از سوختنم نیست رهایی...........

یاسمن 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 03:44 ب.ظ http://yasi5.blogfa.com

سلام
کاش قدر همیدیگرو می دونستیم ..........کاش

به روزم

ترانه* 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 09:40 ب.ظ

سهیک نازنین سلام

خوبی عزیز؟
وای ازدست این مرده پرستان
بعضی پول قرض میکنند تا مرده پرستی کنند
واقعا که به حال این مردم بایدگریست

مانند همیشه یم مسئله مضراجتماعی رابازکردی ممنون
همیشه سلامت و سرحال باشی

آهنگ جدیدهم خیلی عالیه
به امیددیدار.....

ناجی عشق 1 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 11:47 ب.ظ http://khalvatdel-ma2ta.blogfa.com

ما همه در راه عشق مانده ایم
آن کسی که راه را رفت از ما نبود
آن همان بود که خدا آن را پیامبر نام نهاد
حال ما کجاییم و آنها کجا؟؟؟؟
ـــــــ
منتظر حضور گرمتون هستم

آرش 2 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 01:46 ق.ظ http://lonely-tree.blogspot.com

با درود بر سهیک عزیز....
برای شما ایمیلی فرستادم...
منتظر تماس شما هستم...
قربان شما....
آرش

پرند 2 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 11:11 ق.ظ

دوست گرانقدرم سلام

مدتی بخاطرمشکلات درسی ازکلاس درس عشق وآگاهی شما محروم بودم وااکنون عقب مانده هارا خواندم
همه متن ها مفیدوآموزنده وحقیقت روشن هستند

سهیک جان به شما وگلی تبریک میگم
بهترازاین نه دیده و نه شنیده ونه خوانده بودم
بدرستی که شماهنرمندی وقدرشمارابایدشناخت

خیلی دوستتون دارم استاد
برای شما وگلی و نوگل هایتان آرزوهای خوش دارم

مسیح 2 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 12:40 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام سهیک بزرگوار

اگه بگم توی دنیای نت کسی به اندازه ی سهیک ، مسیحو نشناخته سخن گزافی نگفته ام

:)

چشم

توصیه هاتو به گوش جان می شنوم

:)

سربلند بمونی و ایرونی

اشکمهرکوچولو 2 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 03:49 ب.ظ http://ashkmehr.blogsky.com

سلام٬ امیدوارم خوب باشین ٬ اومدم رد بشم دیدم قالب تغیی کرده خواستم تبریک بگم٬ در پناه آسمان ... bye bye honey

پیرمرد 3 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 10:20 ق.ظ http://carlos-castaneda.blogfa.com/

درود دوباره.
مرگ بر گورستان! ...راستش ، نیکوتر است بگوییم مرگ بر مرگ.
در ندانستن عربی شبیهیم دوست فرهیخته من.و عدم ورود به هر بحثی راپاس می دارم ، گرچه رنجه شدن در دنیای من بی اندازه کمرنگ شده است.
روشن باشید.

بنفشه 3 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 10:37 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

میدونین منهم از همین مردم هستم از جنس همین ادما اما اعتقادی به مرده پرستی ندارم.....
وقتی عزیز را از دست میدهیم میتوانیم بر مرگش لبخند بزنیم؟میتوانیم بگوییم ای بابا خوب شد مرد زیادی بود...................نه نمیگیم هر چقدر هم که نسبتش با ما دور باشد از اینکه رفته است و از لذایذ دنیا محروم مانده ناراحت هستیم پس میگریم از اینکه دیگر پسر و یا دختر و همسرش را نمیبیند و متقابلن خانواده اش از نبودش دلتنگ میشوند و کاری جز صبوری نمیدانند اشک میریزیم.وقتی مادر بزرگ نازینیم رفت گریستم چون نمیدانستم وقت دلتنگی ام کجا بروم.
و کفن کردن .......به خاک سپردن و مراسم خاص ان در دست ما نیست مثلن مسلمانیم و باید تابع تمامی ان چیزی باشیم که تحمیل شده است.اما من دوست دارم وقتی مردم من را به اب بسپارند ............
دریا زیباست و ژرف و روشن غیر از این دنیاست............
کاش به دریا بسپرندم.............

دوست گرامی بادرودی گرم.........

شما دومسئله را باهم قاطی کردی و بعد هم نظرت رانسبت به موضوع روشن وباز مطرح ننمودی.........
نوشته من درمورد مرده پرستی این رسم بیهوده ومضراست واین هیج ربطی به مسئله مرگ ندارد....... طبیعی است که قبول حقیقت مرگ دیگران سخت است ولی بهرروی حقیقتی غیرقابل انکاراست و بایدپذیرفت اگرچه خودمسئله مرگ و چگونگی آن نیازبه بررسی و آسیب شناسی دارد.
متن من درباره مرده پرستی بود ... خوب مسلمانی مثلا ندارد یا که هستیم و یاکه نه!
اگرکسی بود خوب این رسوم کهنه و فرسوده و مضر وبی فایده راهم باید بپذیرد
واینکه گفتی این مراسم دست مانیست !!!!!!!!!!به هیچ وجه درست نیست
هرکس دانست که مضروبیفایده است میتواند ازبستگانش بخواهد انجام ندهند

خرسندم ازاینکه شما جزومرده پرستان نیستی
آیا بایدبه هرراه ورسمی که بما تحمیل شده است گردن بگذاریم؟!! آیا باید چنان غرق آداب ورسوم بی فایده وغیرعقلی تازیان سوسمارخوار شده و ازآنها هم چندقدم جلوبزنیم؟


خوب هرکس می تو اند درومورد سرانجام جنازه اش ردرزمان زنده بودنش تصمیم بگیرد............ ولی یادت باشد که اگرخودمابخواهیم هیچکس نمی توتندچیزی رابماتحمیل کند...........جتی تصمیم درباره جسد مان را.

بهرروی بابت یادداشت شما تشکرمی کنم
امیدوارم سرانجام همه ما همانی باشد که دوست میداریم حتی جنازه ما........

گیسو 3 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 11:46 ب.ظ http://http://www.raghseghalam.persianblog.com/

نه بوی بارانی
نه گردش رودی
سلامهایشان سرد
نگاهشان خاموش
در این غبار آلود
کسی به فکر گل آفتابگردان نیست
با سلام و احترام - سهیک گرامی بعد از مدتی غیبت خوشحالم دوباره مطالب زیبای شما را مطالعه می کنم - زیبا مثل همیشه - موفق باشید /

آناهیت 5 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 01:04 ق.ظ

سلام....
داشتم شعری را که برای همراه و همسرتان سروده بودید می خواندم. دلم خیلی گرفت. من از شما خیلی کوچکترم. ولی درد می کشم. درد می کشم از این جامعه تنگ نظر. از این مردان بدون عاطفه. از این دنیای خالی از عشق. خیلی درد می کشم. خیلی احساس تنهایی می کنم. من عاشق عاشق بودنم. عاشق محبت کردن عاشق همراه بودن همراه شدن... ولی افسوس این تنها توقعی هست که هیچ کس از من ندارد!!!!!!!!!!!!!!. خیلی درد می کشم. خیلی

احساس تنهایی 5 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 01:45 ق.ظ http://www.bedon-sharh.blogfa.com

"یک و یک"
زمان می میرد امشب
در دل رگهای
یک خسته
شکست سایه در
زیر درختانی
که بنشسته ست
بر آنها یکی
شاهین پر بسته
بپر شاهین
و نقش سبز
یک پرواز را
اینجا تماشا کن
اگر دیدی
هجوم و
غارت و
درد و
مصیبت را توحاشا کن
اگر دیدی محبتها همه
سردند و پوشالی
عواطف مات و تو خالی
شکمها گشنه،
پاها خسته ،
دلها غرق بی حالی
اگر دیدی عدالت
مثله می گردد
بدست عدل فرمایان
زمین می پوسد و
احساس می میرد
جهان گریان
اگر دیدی خطوطی کج
در اوج آسمانها
غرق پیکارند
درختان بلند سبز اما
خشک و بی بارند
کبوترهای بام شهر
بی پرواز و بی کارند
ستگمر می خروشد باد
غم سر می کشد
در خانه مظلوم
و بر دیوار می کوبد
و عشق امروز از سطر
دل احساسهای ما
غبار غم نمی روبد
مشو غمگین و
این نامردیها را فقط
تنها تماشا کن
ولی در اوج بی زاری
تمامش را تو حاشا کن
اگر دیدی زور و زر
تمام هستی و هویت و
فریاد انسان است
و قلب پاک وبی آلایش
اما فاقد
زور و زر و میدان
مداما می زند فریاد ،
که او هم گرچه نا آباد
انسان است
اگر دیدی کسی محکوم
میگردد به نابودی
به جرم فقر و ناداری
میان قار قار مشکی و
سرد کلاغان
"غرق بی عاری"
ازآن شاعر تو یادی کن
که روزی گفت:
"یک با یک برابر نیست "

سلام
خوبین؟
وبلاگ زیبایی دارین
یه حق دوست من



۴-باد 5 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 08:14 ب.ظ http://4-bad.blogfa.com/

در شهر سوخته چه میکنی ؟

از شهر سوخته درآی که ترو خشک را با هم میسوزاند
دوست داشته باش فقط
مخصوصا مرده پرستان را که مرده ترند

۴-باد 6 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 06:52 ب.ظ

روز وداع را دوست ندارم.

اگر مایلید روزی دیگر
در شهر سوخسته

بهروز(طلوع عشق) 6 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 07:40 ب.ظ http://behroozm2000.blogfa.com

_________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______________________¤¤¤¤
________________________¤¤
________________________¤
از زندگی متنفرم اما تو را دوست دارم.
می خوام برم ولی موندن رو دوست دارم
می خوام از یادم بری ولی یادت رو دوست دارم
می خوام خوشحال باشم. اما غم تو رو هم دوست دارم
می خوام زندگی کنم .اما مرگ رو هم دوست دارم
می خوام با تو باشم. اما تو من رو نمی خوای
می خوام بهم بگی برو بمیر. اما تو این رو هم از من نمی خوای
می خوام بگم که رفتی !! ولی چطور وقتی تو هستی؟؟؟

======================================
سلام ....خوبی دوست من؟اپم و منتظر..............

پویراز 6 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 07:41 ب.ظ http://shab-zendedar.blogfa.com

اسیر میمانم
در آن دستان کوچک مهربان
که به تنگی در آغوشم میگیرند
سر خم میکنم
مقابل آن چشمان معصوم گریان
که اشکهای خردسالیشان را بر گونه هایم میبارانند
و بی صدا ویران میشوم

من بازم برگشتم منتظرتم

یا حق!!

یحیی 7 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 08:36 ق.ظ http://roze-sahra.blogsky.com

سلام سهیک عزیز
بسیار زیبا....تحت تاثیر نوشته هاتون قرار گرفتم....مشتاقانه منتظر متن اتی شما هستم....
با ارزوی موفقیت برای شما دوست عزیز....
منتظر حضور گرم شما هستم.......

ملکه سبا 7 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 03:49 ب.ظ http://malake.adabkade.com

شهر
سوخته
آتش
!

گل واژه 7 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 09:17 ب.ظ

سهیک جان درود

خوبی؟ مهر بان
مردم مرده پرست استحقاق همین بشارت دهندگان مرگ ونیستی راهم دارند

امیدوارم این مرده دوستی ازسرزمین فنا ریشه کن گردد

خیلی عالی می نویسی تیری به هدف......مرسی
سلامتی وخشنودی ات را آرزو می کنم

سراب عشق 7 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 11:11 ب.ظ http://saraab2.blogfa.com

سلام ... خوبی .. ممنونم از حضورت و متابعت شما به نوشته های من . گرچه ....... زیاد خوشایند نیستند ولی خوب .
در مورد متن زیبائی که نوشتی .. و احساس انسان ها و شکوفائی آن بعد از فقدان عزیزان ... از شهر سوخته خوندم . از آوارهائی که حضورش فعلا زیباتر از آن زمانهای وجودش ..جلوه میکند ..
ممنونم از حضورتون عزیز . زیاد اهمیت ندهیت به کامنت ها . اغیار بسیار و کلام مفت سرشار .

سراب عشق 7 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 11:11 ب.ظ http://saraab2.blogfa.com

همیشه از دوری واهمه داشتم...هر چند آغاز دوستیمان هم از دوری بود.... مانند همیشه به خاطر می
آورم روزهای نخستین را که چه عاشقانه در انتظارت بودم... و هر بار با حضورت چه شادمانه لحظات را
سپری می کردم.. و به یاد داری زمان نبودنت را که چه بی صبرانه در آرزوی دیدارت هر بار می آمدم... و
امروز که باز نیستی و دلتنگیهای تمام دنیا با من است من آمده ام تا از این پس کوچه های باغ خاطرات
تو را بیابم... هر جا می روم بوی تو هست ... چشمان مهربانت که انتهایش را نتوانستم حتی در آخرین
ثانیه ها هم بیابم.... و دستان هنرمند ات که می دانی چه نوازشگرند.... همه و همه در یاد و خاطرمن
امید زندگی است.... و اینجا که می آیم از بوی یاسهایی که تو چیدی و در جای جای قلب من و این
ها به یادگار گذاشتی مست می شوم... و این مستی و از خود بی خودی چقدربرایم شیرین است...
چقدر عادت کرده ام به بودنت... و عادت چیزی است .... که حتی یک ثانیه دوری هم به اندازه دنیا ه
دیر می گذرد

نسرین 8 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 10:11 ق.ظ http://nasrin-a.blogfa.com

salam azizam weblaget kheily ghashanga jaleb bood be weblage manam sar bezana vasam nazar bede khoshhal misham bahat tabadole linkam bokonam ghorbonet beram nasrin babaye

نسرین 8 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 10:15 ق.ظ http://nasrin-a.blogfa.com

salam azizam weblaget kheily ghashanga jaleb bood be weblage manam sar bezana vasam nazar bede khoshhal misham bahat tabadole linkam bokonam ghorbonet beram nasrin babaye

حامد 8 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 09:37 ب.ظ http://www.hgsir.blogfa.com

داد از این مردم
زنده کشه مرده پرست!

۴-باد 9 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 03:16 ق.ظ

سلام
من چیزی دریافت نکردم
و منتظر بقیه مطلبت هم هستم
قربانت

حاجیه 10 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 08:37 ق.ظ http://hajieh.wordpress.com

سلام
بد بختانه یا این کمه خوشبختانه اصلا از مرده پرستی اصلا اطلاعی ندارم و اصلا هم دوست ندار بدانم .. اصلا فکر کردن به مرده و یا مردن ودم بدنم رو می لرزونه ... همیشه از مرگ و مرده پرستی ترسیده ام و تا کنون به خودم اجازه دیدن یک مرده رو هم ندادم و نمی دهم ....
و منتظر پست بعدیتان نیز هستم .
موفق باشید و پایدار

تنهای دیوانه 10 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 03:02 ب.ظ http://www.tanhayedivane.blogfa.com/

از شهر سوخته گفتی و از نسلی سوخته...
ممنون از سهیک عزیز جالب بود و در خور تامل...
منتظرم
فعلآ

پتونیا(فریاد) 10 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 05:19 ب.ظ http://www.shakil.blogfa.com/

سلام دوست غزیز
وبلاگ خیلی خوبی دارید.تبریک میگم.
اگه اجازه بدید می خوام تو پیوندهام شما رو ثبت کنم.
منتظر قدمهای پاک شما می مونم
سبز باشید
بدرود

صبا 11 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 09:55 ق.ظ

سلام مهربان...
پیش از هر چیز ممنونم از همه ی مهرتان....


ما اینجا اسیریم...اسیر دیار مرده پرستان....

خشایارشا 11 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 06:07 ب.ظ http://khashayar-sha.blogfa.com

درود بر شما!

زندگی و مرگ هر دو می گذرند،
آنچه از انسان بر جا می ماند، کرده های اوست...

بدرود!

حاجیه 12 - تیر‌ماه - 1385 ساعت 09:09 ق.ظ http://hajieh.wordpress.com

سلام
از لطف شما خیلی خیلی ممنونم ... بسیار بسیار خوشحال شدم که شما هم برزیلی هستید !
راستی الان حتما دلتان بد جوری گرفته ... مدت زیادی این جا بودید و عادت کرده بودید .
به هر حال موفق باشید و پایدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد