عشق یعنی خواستن... راهی شدن
عشق یعنی کم بودن......کافی شدن
عشق یعنی گم بودن..... پیداشدن
عاشقانه..... راهی دریاشدن
عشق یعنی من نه... تو... ما...جملگی
عشق یعنی هم دلی... یکتا شد ن
شهر خاموشان وتنهایان ودل آزردگان
مملواز.... شادی وشیدایی شدن
شوروشوق زندگی .... عشق است....عشق.
درباره عشق گرچه سخن هارفته است ولیکن بقول خواجه....این قصه کزهرزبان که می شنوی..نامکرراست...
عشق را میتوان به دوگروه غریزی/ اکتسابی وفیزیکی / متافیزیکی تقسیم نمود...
عشق غریزی—
این عشق باانسانها بد نیامی آید وچون بااحساس وشورآدمی پیوندی محکم واستوار وناگسستنی دارد تا همیشگی بودن آسیب ناپذیروماندنی است.. که نمونه کامل آنرامیتوان دردرجه اول ودرکمیاب ترین نوع خود عشق مادربه فرزند نام برد.
درواقع شیرمادرتنها یک غذای ساده برای نوزادنیست بلکه شهد وعصاره وچکیده خمیرمایه های وجودی مادراست که درعاشقانه ترین نوع ممکن به کام کودک ریخته می شود.
عشق اکتسابی ----
عشق اکتسابی برخلاف عشق غریزی با خودودرخودانسان نیست بلکه دردوران های مختلف زندگی به سراغ انسان می آید وبرخلاف عشق غریزی ازپایداری چندانی برخوردارنیست.
گاهی این عشق به عشق غریزی نزدیک می شود وآنهم به باورمن درشورانگیزترین نوع خود میتواند عشق متقابل فرزند به مادرباشد.....( که سهیک مبتلا وسرگشته این عشق است) ودردرجات دیگرعشق به خانواده ومیهن وفرهنگ و......قراردارد.
عشق فیزیکی.......
عشق فیزیکی همان عشق اکتسابی است که می تواندخودرادراشکال متفاوت ورنگارنگ نشان دهد...
برخی به طبیعت وسمبل های هستی عشق میورزند (عشق دوم سهیک) وبسیاری هم به مادیات وعواملی که ازآن ریشه گرفته دل می بازند....
ازعشق انسان به طبیعت که عشقی رئالیستی وبنابرواقعیت های شگفت انگیزجهان هستی که بگذریم بقیه عشق ها پوچ وبی مایه وبی سرانجامند ونشان ازآزمندی وبی مایگی انسانها دارد.
عشق متافیزیکی.......
درموردعشق متافیزیکی یعنی عشق به وجودی که راه های شناخت و نوع نگاه وبرداشت ازآن بسیارمتفاوت وگاهی درتقابل بایک دیگرقرا ردارند نیازبه شرح وتفضیل فراوان دارد که چند خط وورق و دفترنمی گنجد.
به باورمن هرکس می تواند باتوجه به میزان دانایی ووسعت فکری خود این عشق را درباورخوپیدا نموده جایگزین کرده وبدنبال راه های رسیدن به آن باشد....
عشق وعرفا ن....
عرفان ازدیدگاه من بدون پوشش وجلد وزیور مکتبی است کاملا ایرا نی که بوسیله اندیشه ورزان مذهبی ابداع گردیده تا راه های فرارمحترمانه ازچهارچوب باورهای خشک رافراروی شکاکان وواخوردگان ازتئوریهای ناهمجنس بازمان بگشاید.... ولی چون بن مایه وریشه پایه گذاران وکوشندگان این ومکتب درتئوریهای دینی ریشه دارد بنابراین آنها نیزدرنهایت به نوعی خودرا به وجودعشق ابدی/ازلی/ ومعشوق دورازدسترس !!!!اصلی/ وغیرو....متصل می نمایند...اگرچه درتعریف این عشق وعاشق ومعشوق! درنهایت بقول دوست جوان عارفم به شناخت همان موجودمکاروجباروفهارمی رسد!!!
به باورمن عشق هرگزدرچهارچوب یک مسلک ومرام ویژه نمی گنجد وبسیارساده وبرای همگان قابل دسترس است/// همه می توانند باهم دوست شوند ودرعمق دوستی وپس ازدرک متقابل عاشق هم گشته ودریکدیگرجاری وساری وروان گردند.
بنابراین کسانی عشق وعاشقی را درچهارچوب باورهای کلیشه ای خود تعریف نموده ودیگران رابه نوعی معادله چند مجهولی وچیستانی ناگشودنی دعوت می نمایند که خود نیزدرگشودن آن درمانده اند!
ای عشق همه بهانه ازتوست
من خامشم این ترانه ازتوشت
هربانگ رسای آشنایی
هرمستی عاشقانه ا زتوشت.
سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.
وای باران ... باران ... شیشه ی پنجره را ... باران شست ... از دل من اما ... چه کس نقش تو را ... خواهد شست ... آسمان سربی رنگ ... من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ ... می پرد مرغ نگاهم تا دور ... پر مرغ نگاهم را شست
وبلاگ قشنگی داری به من هم سر بزن
درود دوباره سهیک جان الان داشتم وبلاگ بسیار جالبی رو میخوندم به اسم هفته های خاکستری .....رد پای شما را در ان دیدم دوست پر تلاش من....به هر حال اگر نوشتار شماست من به نوبه خودم بی نهایت متشکرم.
توی کوچه پس کوچه های تاریک دلم دنبال چیزی می گشتم
دیونه وار بدوُنِ این که بدونم دارم کجا می رم ، دنبال جایی می گشتم تا آروم بگیرم
فقط می گشتم
اونجا سرد بود و خیس و تاریک
میگن دیوونگی و عاشقی همیشه با هم هستند. دیوونگی بود بشه اونجا .......
اولین نقطه روشنی که پیدا کردم انگاری چشمامو روشن کرد
دلم رو گرم کرد
نزدیک تر شدم انگاری شعله ور شد
نمی دونم چی شد
آره انگاری عشق رو پیدا کرده بودم
خودم باورم نمی شد توی کوچه پس کوچه های تاریک و سرد و خیس ، بشه عشق رو به این راحتی پیداش کرد.
سهیک عزیز سلام
امیدوارم خوب باشی .
عشق... عشق.... و اما عشق ......
مطلبت کامل و جامع بود . به نظر من عشق واقعی فقط خداست . من تجربه ش کردم ... حسش کردم .... و دیدم که واقعاٌ وقتی فقط به اون تکیه می کنم همیشه باورم کرده . بدون هیچ چشمداشتی .
به نظر من تو این زمونه خیلی از عشقا فقط بخاطر هوس هست . خیلی خیلی کم پیدا میشن آدمائی که تو رو فقط بخاطر خودت و احساست بخان .
راستی من یه نظر کوچولو هم بدم .
سهیک عزیز : چون صفحه ت مشکی هست اگر امکان داره از قلم سفید استفاده کن چون الان بعضی از نوشته هات خاکستری هست چشم رو اذیت میکنه . ببخشید دیگه . این فقط یه نظر شخصی بود .
شاد باشی و همچنان عاشق .( عشق اکتسابی و فیزیکی )
در باغ " بی برگی " را زدم.
و در ثروت فقر غنی گشتم.
و از چشمه ی ایمان سیراب شدم.
و در هوای دوست داشتن، دم زدم.
و در آرزوی آزادی سر برداشتم.
و در بالای غرور قامت کشیدم.
و از دانش، طعامم دادند.
و از شعر، شرابم نوشاندند.
و از مهر، نوازشم کردند.
و "حقیقت " دینم شد و راه رفتنم.
و "خیر " حیاتم شد و کار ماندنم.
و " زیبایی " عشقم شد و بهانه ی زیستنم. (دفترهای سبز) مجموعه اشعار دکتر علی شریعتی
اینها هم تعاریفی از عشق بودند و شاید نوعی موشکافی.جالب بود.هرچندکه نظرتان در مورد عرفان قبول ندارم.دیدگاه عرفانی پیش از قدرت گرفتن مذهب در جوامع ریشه داشته است.اینهم به باورم بیشتر یک کشش فطری است...خوشحال میشوم نظرتان را بدانم.
گلایه نامه اَم را بخوان به نام بامداد اولین و آخرین..احمد شاملو
سلام ای شفافترین .. شما که خودتون یه پا فلسفه دان عشقید .. و تمام حضورتان مملوء از عشق .. افکارتان آشنا با عشق و بیانتان همواره عشق اندر عشق ... شما که زیباتر از ما مفهوم واقعی عشق رو بیان نموده اید .. تبارک الله این اندیشه سبز راه ..
عمریه دلسپردم به لحظه های رفته..
به گریه ی ناتموم، گلایه ی نگفته ..
دلم گرفته از این دغدغه های تردید..
از غربت پرستو که بی بهانه کوچید
..
زمستونای سنگین، من و سکوت غمگین..
بیداری شبونه، حسرت خواب رنگین..
از درد دیدن تو، تو باغ سبز رویا ..
رو شاخه های آبی، سرخی سیب حوا..
آفتابی شو ای خوب من تا ذره ذره آب بشم..
تنهاتر از یه قاصدک سبک تر از حباب بشم..
نذار بمونم رو زمین نگو ازت جدا بشم ..
بذار که پرواز بکنم ازین قفس رها بشم..
دوست عزیز در مود چیز خوبی حرف زدی .عشق! آدمی از آن رو دوست دارد که دارد و بیش از این دلیلی نیست.
سلام دوست خوبم..
من معنی عشق ندانم خوبی کردم عشق ورزیدم اما ......
من آپ کردم منتظرم دوست من.....
سهیک جان سلام
من آپم
منتظرم
ان هنگام که عشق را در جنگل پر هیاهوی وحشت از ریشه تبر زدند عشق جان سپرد و عاشق سکته کرد...
سلام بر سهیک گرانمایه
عشق یعنی تا ابد آبی شدن
عشق یعنی لحظه ای بارانی و
لحظه ای شفاف و مهتابی شدن ...
کاملا موافقم با عقیده ات در مورد عشق
و خصوصا عشق اول
تا همیشه عاشق بمونی .
به عنوان سند عرفان هندی را نام میبرم عرفان بودایی را نام میبرم عرفان میترایی را به یاد می آورم که همه قبل از اسلام بودند.شاید شما بیشتر عرفان اسلامی را مقصود دارید که طبیعی است پس از ظهور اسلام به وجود آمده است.و همیشه هم عرفای دینی با روحانیون رسمی ادیانشان در تعارضند و ضد و خورد.نمونه ها هم بسیارند هم از گذشته هم از معاصران.من نمیدانم چگونه به این نتیجه رسیده اید که عرفان(که احتمالا منظورتان عرفان اسلامی است)فرزند ناخلف دین و مذهب است و ... .به هرحال منهم از آشنایی با شما خرسندم.پیروز باشید.
سلام سهیک عزیز، وای خدای من که چقدر زیبا نوشتی در مورد عشق... خیلی زیبا...
اولین باره که به کلبه دوست داشتنیت میام، و چقدر خوشحالم که اولین بارم آخرین بار نیست، حرفهات خیلی به دلم نشست :)
سلام
عجب مطلب خوبی نوشته بودین ... من اصلا نمی دانستم که عشق هم این همه نوع دارد واقعا برایم جالب ود .
سلام دوست خوبم
چه مطالب عشقولانه ای
ما هم اپ هستیم
سلام به سهیک عزیزم
کجایی ؟ من اپم
درود سهیک عزیز دوست خوبم مطلب بسیار جالبی بود ....این روزها بعضی ها کلمه عشق را ملوث کرده اند.باید دیده ها را به حقیقت انچه هست اشنا کرد....مخصوصا لزوم بودن عشق برای ادامه حیات انسانی
سهیک جان درود...
مثل همیشه.... بیست..
اضافه بر صحبتهای شما در این خصوص صحبت کردن... یا تکرار مکررات است یا تو ضیح واضحات.... خود شما به خوبی از توضیح این موضوع بر امدید...
اگر به بادهء مشکین دلم کشد شاید...
که بوی خیر ز زهد ریا نمی اید...
جهانیان همه گر منعم کنند از عشق
من آن کنم که خداوندگار فرماید...
طمع ز فیض کرامت مبر که خلق کریم ...
گنه ببخشد و بر عاشقان ببخشاید....
در دیگران میجوئیم اما بدان ای دوست
اینسان نمیابی ز من . حتی نشان ای دوست
من در تو گم گشتم مرا در خود صدا میزن
تا پاسخم را بشنوی . پژواک خوان ای دوست
ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست
در آتش تو زاده شد حروف شعر من
سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست
گفتی بخوان . خواندم . اگر چه گوش نسپردی
حالا که لالم خواستی. پس خود بخوان ای دوست
ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست
من قانعم . آن بخت جانی دار نمیخواهم
گر میتوانی یک نفس با من بمان ای دوست
یا نه تو هم . با هر بهانه شانه خالی کن
از من . ولی بر شاخه ها بار گران ای دوست
نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت
بیهوده میکوشی بمانی مهربان ای دوست
آن سان که میخواهد دلت. با من بگو . آری
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست
ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست
هنوزم در پی اونم
که میشه عاشقش باشم
مث دریای من باشه
منم چون قایقش باشم
هنوزم در پی اونم
که عمری مرحمم باشه
شریک خنده و شادی
رفیق ماتمم باشه
هنوزم در پی اونم
که عشقش سادگی باشه
نگاهای پر از مهرش
پناه خستگی باشه
میگن جوینده یابندس
ولی پاهای من خستس
منم تا با همین پاها میرم
تا حدی که جا هست
هنوزم در پی اونم
که اشکامو روی گونم
با اون دستای پر مهرش
کنه پاک و بگه جونم
بگه جونم
نکن گریه منم اینجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو میخوای
منم ای وای تو رو میخوام
هنوزم در پی اونم
که اشکامو روی گونم
با اون دستای پر مهرش
کنه پاک و بگه جونم
بگه جونم
نکن گریه منم اینجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو میخوای
منم ای وای تو رو میخوام
خدایا عشق من پاکه
درسته عشقی از خاکه
منم اون عاشق خاکی
که از عشق تو دل چاکه
هنوزم در پی اونم
که اشکامو روی گونم
با اون دستای پر مهرش
کنه پاک و
کنه پاک و بگه جونم
بگه جونم
نکن گریه منم اینجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو میخوای
منم ای وای تو رو میخوام
با سلام و تبریک به شما به مناسبت سال نو - سال خوبی داشته باشید - سهیک گرامی همیشه مطالب شما زیبا و خواندنی است موفق باشید
آ"یین بر اعتقاد و ایمان استوار نیست....
آیین بر حیرت و شگفتی استوار است...
آیین بر راز گونگی پیرامون استوار است.... اگر می خواهی ان را احساس کنی... از ان آگاه کردیو ببینی اش,چشم بگشا و غبار صد ساله از آن بزدایی ...
آیینه را پاک کن... و ببین چه زیبایی تو را در بر گرفته....
چه شکوه بی انتها یی که بی وقفه بر در می کوبد ...
چرا با چشمان بسته نشسته ای؟
از چه روی چنین عبوس نشسته ای؟
چرا نمی توانی دست بیفشانی؟
و چرا نمی توانی بخندی؟........
تلاش نکن که زندگی را بفهمی.... زندگی را زندگی کن...
تلاش نکن که عشق را بفهمی... عاشق شو....
و چنین خواهی دانست این حاصل تجربه’ توست.این دانستن هرگز ویرانگر ان راز نیست...
هر چه بیشتر بدانی... در می یابی هنوز چیزهای بیشتر و بیشتری باقیست تا بدانی....."(اشو)
سهیک مهربانم... لبخندی جایی منتظر آمدن قدومت است... آنرا از من دریغ مکن
عشق....
کاش نگاه آدمیان به ژرفای این واژه دوخته میشد و بس !
کاش بازیش نمیگرفتند و بازیش نمیدادند...
کاش...
دلتنگتون شدم و دل نگران...
بعضی چیزها معنی نشوند قشنگ ترند . شاید هم باید دانست معنی آن را از زبان تک تکشان . معنی عضق را از زبان تک تک عاشقان. ممکن نیست ؟ بگذاریم و بگذریم . معنی را برای کلمات گذاشته اند یا کلمات را برای معانی ؟ اولین معنی از عشق کار که بود ؟ نمیدانم ولی میدانم که عاشق شده ام . عاشق بوده ام بدون دانستن از آن معنی ها !
وبلاگ قشنگی دارید . راستش اومدم در مورد نمایشگاه کتاب و وبلاگ نویسها بگم . البته من خودم رو وبلاگ نویس نمیدونم ولی این فکر رو داشتم که جمعی از دوستان در نمیشگاه کتاب میتونه خیلی تاثیر گذار باشه . اگر این یک عابد باده پرست هم بتونه در جمع پیران این نوشته زار باشه البته .
حتما ..خوش حال می شم اگر زمان بهم اجازه بده
پیشنهاد من اینه که یه وبلاگ با یه اسم مرتبط را بندازیم که کلیت قضیه رو توضیح بدیم. بعد از دوستان دعوت کنیم که نظرات خودشون رو بنویسند و به یک برنامه مناسب و توافقی جمعی برسیم .این طوری همه اونهایی که قرار باشه جمع بشن یه جا متمرکز میشن و ارتباط با تک تکشون یا با همه راحت تر میشه ؟!
می بخشید یادم رفت : ۱- تشکر فراوان از لطفی که داشتید و یادداشت قشنگی که برام گذاشتید . ۲ - آهنگ زیبای وبلاگتون که برای من یکی پر از خاطره است .
سهیک نازنین وبلاگ قشنگی داری به منهم سر بزن!!!!!!!!!!!!!تا حالا کامنت به این پر محتوایی برای هیچ وبلاگی نگذاشتم!!!
اما این عشقایی که گفتی را تجربه کردم .اما دلم میخواد تصویری دیگری از عشق داشته باشی که کسی تجربه نکرده باشه /میشه؟عشق با یک دنیا مجهولات و معلومات وچه سخته داشتنش و از دست ندادنش.
تازه داشتم سر میذاشتم
روی شونه هات که رفتی
تازه داشتم گل میکاشتم
روی گونه هات که رفتی
تازه داشتم با نگات جون میگرفتم
کام دل از چرخ گردون میگرفتم
تازه داشتم به امید مهربونیت
غصه از دل پریشون میگرفتم
تازه داشتی گل میگفتی
غصه هامو میشنفتی
شک نداشتم میگی آخر
توهم از چشام میافتی
نکنه رسیده اونروز
که نگاه ازم بگیری
واسه قربونی چشمات
زندگیمو نپذیری
کاشکی همدمم تو بودی
توی این خلوت خونه
بتو راز دل میگفتم
با زبونی عاشقونه
تو یه شبنمی که هر صبح
میاره هوای تازه
زندگی ناسازه اما
توبخوای بامن میسازه
نازنین یار همیشگی وبلاگ من/کجایی؟؟نکنه خدای نکرده خسته ای؟خبری ازت ندارم...نگران شدم
سلام. من با اجازه لینکتون رو گذاشتم...
سلام سهیک جان...
از پیشنهاد شما بسیار استقبال می کنم....
من روزهای سه شنبه.. پنجشنبه .... و جمعه هر روزی که دوستان رای بدهند می تونم.... اگر هم روز دیگری شد ... فقط لطف کنید و با خبرم کنید تا یه جوری برناممو جور کنم.... راستی سهیک جان... فقط ۱۴ اردیبهشت اگر تو نمایشگاه افتاد نمی تونم .... با تشکر از لطفت...
سما
سلام سهیک عزیز
خیلی دوست دارم با شما و دیگر دوستان دیداری داشته باشم و از حضور پر مهرتون بهره مند بشم
ولی نمی دونم تا زمان برگزاری نمایشگاه چی پیش میاد
امیدوارم بتونم برنامه ریزی کنم
و به دیدارتون بیام ...
می دانم
می آیی
به سرعت نور
چون رود ، زلال و پر غرور
می دانم
همین حالا نیز
یا هر زمان که بخوانند تو را
چاره ساز نیازمندانی
از راه دور
می سازی برای آنان پل های عبور
با دریچه های امید و سرور
می دانم می آیی
سلام خوبی؟....من به روزم ومنتظر حضور گرمت.
سلام
من از بچگی آرزو داشتم که به نمایشگاه کتاب تهران بیام ولی چون همیشه اردیبهشت ماه بوده .. من هم اون موقع درس دارم و نمی تونم .... ولی امسال مدیرمون قول داده تو اردوی همدان ُ، قم ، جمکران .. تو تهران به جای این که بریم حرم امام و جمکران بیایم نمایشگاه ... البته الان مدیرمون تو خونه ی خدا هستن و منتظریم که بیاین ببینیم نظر نهایی چی میشه ... اگه عملی بشه که دل من یکی رو خیلی شاد کرده .. چون کلی کتاب می خوام بخرم ...
و در مورد کتاب هایی که گفته بودین بگم .. باید بگم من همون کتاب خودتونو می خوام ...
متشکر .
سهیک جان سلام
کجائی؟
من آپم و همچنان چشم انتظار
سلام سهیک مهربونم.همیشه آرزو داشتم دوستان ایدی مثل شما داشته باشم اما خالا که دارم میبینم که فرا تزر از ظفیت وجودم هست.امیدوارم واسه بدرقم بیای.
میرم اما توی دفترتون همیشه ذرب قلمی خواهم گذاشت.
دوستتوتن دارم.و شادیتون رو آرزو میکنم
شبانان در خوابند
گلی می سوزد در مه
و گرگ
خیال خاکستری مبهمی است
که تنها شبنم ها و سوسن ها را
زخم پنجه هایش رنجه می دارد
شبانان در خوابند
ملحفه رویا ها را نسیم می لرزاند
سحرگاه پلک می زند
و باد خاکستر مه را خوش خوش
پس می زند از شعله های شقایق
به سیمای مریمانه
یک لمحه سپیده دم را خودی می نمایی
و در آفتاب به پرواز در می آیی
*********
سلام سهیک خوب/متنت در مورد عشق خیلی جالب بود و دسته بندی که کردی ولی من فکر میکنم هر کسی از دید خودش عشقش کامله و اونو جزو عشقهای آسمونی میدونه شایدم حق داره وقتی همه لحظه هاشو به پای اون عشق میذاره..
از خدا میخوام تا ابد عاشق عشق بمونی...
آپم اگر بیای منت میذاری منتظر نظرای همیشه خوبت هستم عزیز یا حق
سلام دوست خوبم
نمی دونم چرا امروز خیلی دلم هوای وبلاگ به قول شما چند ملیتی مونو کرده و دوست دارم بهت بگم به وب چند ملیتی ما هم سری بزن تا مسرور گردیم.
سلام . آخرین بار کی سری به دل نوشته های آهنگین خود زده اید ؟
بسیار زیبا هستند و بی مهری در حقشان جایز نیست .
درود بر استاد گرامی...پیغام شما رو دریافت کردم...باعث خرسندی بنده است...شماره ی تلفن را برایتان فرستادم...هر امری بود در خدمتم....پاینده باد ایران
شهیک جان سلام
خوبی دوست گرامی
وعشق را چه خوب می توان باتو معنی کرد
پیرایه هاراازاین همیشه جاری شستی
لذت بردم ..بازهم بازکن این پیچیده ترین ساده را
عشق آن روی سکه مهربانی است
منهم موافق ومشتاق دیدارشماهستم
روزش رابرایم بنویس
سالم وهم چنان آموزگارعشق باشی
عزیز گرامی سهیک جان باسلامی چوبوی خوش آشنایی
عالی بود واستفاده کردم
منهم آماده هستم برای دیدار
خبرم کن
به امیددیدار
سلام..روزهای زیادی است که می آیم و می روم و می خوانمت....اینبار دلم خواست بگویم برایت:
عشق یعنی خن دل گفتن
به اشاره...به کنایه...به مجاز
عشق یعنی تو مرا می رانی
من به صد حوصله می آیم باز....
مهربان وبلاگستان...باز هم همراهت خواهم بود
سلام و درود بر شما .
ممنون از یادداشتها و دلگرمی هاتان.
برای نمایشگاه : علیرغم سفر کاری که در نیمه دوم اردیبهشت خواهم داشت سعی میکنم در یکی از روزهای آخر نمایشگاه خودم رو برسونم . الآن دقیقا نمیتونم بگم چه روزی ولی بعد از بیستم خواهد بود .
در هر صورت تصمیم دوستان به دیده منت پذیرفته است .
موفق باشید .
سهیک جان سلام !
زدی تو کار عشق و عاشقیا !!!
چیزی که من فهمیدم اینه که عشق از خواستن میاد و فقط خواستن ! و هر قدر این خواستن ها شبیه هم باشه عشق پاکتر و زلال تر میشه به نظرم بعضی چیزا هست که نباید زیاد بهشون فکر کرد چون نتیجه اش میشه تقسیم بندی جدا سازی و تعریف های اضافی !!! عشق هم همین طوره ... عشق یه تجربه است که با خواستن شروع میشه و آخرش معلون نیست چطوری تموم بشه برای همین هیچ تعریفی نداره شاید بعضی ها بگن عشق دوست داشتن زیاد باشه ولی این هم تعریف کاملی نیست چون عشق اصلا یه حس نیست مثل دوست داشتن .. عشق یه خلا یا یه سوراخه که فقط باید با چیزی پرش کرد ... : ) مثل همیشه از حرفات لذت بردم .. خوش بگذره
زت زیاد