-
اولین نوشته سال نو.............بهارانه......................سهیک
1 - فروردینماه - 1385 14:31
بهارانه.... برای خانه تکانی دل و اندیشه هیچ وقت دیرنیست....................سهیک گاهی نیستیم ..... وشایدهم هستیم وبودنمان را پنهان می کنیم گاهی گم میشویم...! ویابهتر.....خودرا به اختیارگم می کنیم! گاهی سکوت می کنیم.... انگار نه می بینیم ونه می شنویم سکوت...شایددرخودفرورفتنی باشد برای تعمق. وقتی هم هستیم وهم پیدائیم وهم...
-
آب زنید راه را اینکه نگارمی رسد... نوروزنامه.............سهیک
21 - اسفندماه - 1384 22:17
با رشته هائی ازجنس بلور دلتنگی ها........ درهنگامه نوروز...... بهاران خجسته وبهین روز....نوروز....پیوسته باد نوروز این جشن دل افروزکم کم ازراه می رسد باکوله باری ازشکوفه های گیلاس وبخانه دل یکایک ما سرمی زند تایادآورمان کند که بهار درراه است. نوروز و بهار درهم و باهم میا ویزند تا نوید سالی نوین را درگوش ما بشارت دهند...
-
جشن های هویت ایرانی ما درراه هستند...آماده شویم............سهیک
12 - اسفندماه - 1384 21:36
درشباهنگام ها برپشت بام های دلتنگی غروب خورشید پنهان میشود وشب آرام آرام برخیمه ی سوته دلان پرده ای سیاه می گستراند… فرزندان رنج هنوزبکارند تا نوجوانی خودرابه اندک بهایی بفروشند پدر……..خسته اما بی بهره خمیازه می کشد مادر……نگران فردا درکاسه های خالی عشق تقسیم می کند. صدای نی لبکی ازدور دستها بگوش می رسد گویی کسی همه غم...
-
درخودبگردیم. بی شک بهانه ای برای دوست داشتن پیدا کی کنیم...سهیک
9 - اسفندماه - 1384 01:24
فروناهشته شب.................. (سیاوش کسرایی) فروناهشته شب رو خانه روشن کن! که می کوبد بهم هرجادرودیوار ومی غلطد به بام ابر...سنگ ماه ومی ریزدبروی آتش هرحرف.....مشتی برف سخن درپرده بایدگفت که فصل سخت تالانست وپیرآهنگ شب پیراهن تزویربرکرد ست و هرجاهست سم سخت کوب بادوهرجا ره کشیده دهشت کولاک! دیکته......... به یاد...
-
به عشق ودوست داشتن نگاهی تازه بیاندازیم................سهیک
8 - اسفندماه - 1384 14:55
هیچ کس تردامن نیست همه می پوشند و مابرآفتاب انداخته ایم............................شمس تبریزی نخست الهام افروتن. بسی جای شادمانی دارد که آگاه شدیم که این جوان اهل اندیشه وقلم بندرعباسی اکنون پس ازتحمل ده روززندان انفرادی اکنون درزندان اوین ودرشرایط نسبی خوبی قراردارد.امیدوارباشیم و تلاش کنیم که او هرچه زودتربه کانون...
-
گاهی درکورسویی یک شمع هم می توان نگاه های عاشق را پیداکرد.
30 - بهمنماه - 1384 02:13
مراازته خاک بیدارکرد........... مرا شستشو دا د............آغا ز کرد........ مرا خط به خط خواند......تکرارکرد برای من ازشاخه برگی جداکرد وگفت : جنگل شو..... شاعر! وازارتفاع تر جوهر وکاغذ وعشق...جاری شو!.... شبی کفشم ازگنگ ترشد به من یاد دا د....ارتفاع ترگنگ را درته خواب گنگ سفرگم کنم به من گفت: گم باش و پیدا.......که...
-
آنچه دریاد خوددارم برای تو که بیاد من هستی ای نازنین یار....سهیک
23 - بهمنماه - 1384 21:37
تاوا ن.............. درزمستانی چنین سرد وسمج درگرماگرمی عشقی بیرون زباورها باگلویی پرخراش با هرنفس باشماره خود زندگی را... بودن را.....آزادگی را - دوستی را- رفاقت را.....فریادمی کشم که من زخمی هزاره های سکوتم. باهم بشماریم ثانیه های دلتنگی را که این تاوان بودن ماست.......... وما هستیم...نه؟...........سهیک همه چیز وهیچ...
-
سهیک آخرین ترانه ی باران کیست و اینجا چه می کند؟ (بخش نخست)
18 - بهمنماه - 1384 13:28
پگاه......... دستهای سردوچالاک باندهای تاریکی رایک به یک پس می زنند من چشم می گشایم هنوززنده ام درکانون زخمی هنوزتازه............................ اکتاویوپاز همه چیزوهیچ چیزدرباره خودم.......(1)............سهیک افسوس ودردا که ازترس گزمه ومحتسب نمی توانیم خودراآنگونه که دوست می داریم به دوستان خودبشناسانیم! ولی تلاش می...
-
وسکوت چیزی به جزادامه ی فریادنیست.....................سهیک
8 - بهمنماه - 1384 16:00
.... وسکوت ادامه راه است دنباله ی فریادی است کم طنین لختی با خود خلوت کردن....درخود نگریستن...... راستی ازمن تا به تووازتو تا به من چند گام راه مانده است؟..... هرچند دراز..... می پیمایم آنرا..... با شوق...باشور....سرمست.... که .. من با تو وتو بامن................ ما هم گام و همراز و هم آ وا ... با هم درراه... راه رزم...
-
بدرودموقت سهیک.........آخرین ترانه ی باران
5 - بهمنماه - 1384 01:13
بوبن: درکودکی می خواستم باتیشه ای دردست سوراخی دردیواراتاق ایجادکنم. واکنون نیزبه دنبال ایجادرخنه ای دردیوارجهان هستم. فقط تیشه ام فرق کرده است......واژه ها ازتیشه کاراترهستند. دوستان نازنین وگرانقدرم با درودوسپاسی فراوان به بهانه همه ی مهرورزیهای عاشقانه وبی بهانه شما. یک سال پیش که این دفترکوچک خانگی راگشودم...
-
نخستین نوشتار درابتدای دومین سال...........................سهیک
28 - دیماه - 1384 15:14
نه............مرگ است این که درخلعت قد یسان برشط باورمردم......پاروکشیده است آوازهای سیزچکاوک نیست این زوزه پوزه تازیهاست کزفصل کتاب سوزان وزسرزمین چپاول وتاراج می آیند...... خلیفه! خلیفه!.....چشم وچراغ توروشن اسلا ف لاف تو اینک درردایی ازخرقه وتزویر بامشتی ازاستدلال های...........لال!!....................(میرفطرس...
-
درآستانه رویش وجوانه زدن (سالگرد) ورق آخرین ترانه ی باران.سهیک
24 - دیماه - 1384 12:01
بگذارسربه سینه من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید که بیش ازاین نپسندی به کارعشق آزاراین رمیده ی سردرکمند را بگذارسربه سینه من…تابگویمت: اندوه چیست؟…عشق کدام است؟…غم کجاست؟…… (فریدون مشیری) دوستان خوب و نازنینم سالی که رفت درهمین نزدیکی ها بود که به دلایلی که بیشتردوستانم می دانند این دفتررا گشودم .هدف من...
-
زایش.....زندگی...مرگ .......ودیگرهیچ......................سهیک
19 - دیماه - 1384 14:28
پنداشتی چوکوه...خاموش ودم سردم بی درد سنگ ساکت؟ نی......قله ام.....بلندترین قله ی غرور اینک درون سینه من التهابهاست هرچند نستوه کوه ساکت سردم.......لیک آتشفشان مرده خاموشم...................................حمیدمصدق زایش......زندگی......مرگ ودیگرهیچ.... سهیک زایش....... بدنیا می آئیم..ازپس یک خاطره ..یا یک اجبار و گاهی...
-
سپاس.........مرتوراسپاس....................نیایش سهیک
11 - دیماه - 1384 16:09
برآستان جانان گرسرتوان نهادن.....................گلبانگ سربلندی برآسمان توان زد باعقل وفهم ودانش دادسخن توان داد چون جمع شدمعانی..گوی بیان توان زد خواجه شمس الدین محمدشیرازی نیایش سهیک آخرین ترانه ی باران. سپاس.... پرودگارا.......آفرینش گرا! برتو درود ....برآستان تو سپاس آفرینا برتو که به من ذهنی پویا واندیشه ای خلاق...
-
نگاهی به مقوله فرهنگ............................سهیک
9 - دیماه - 1384 16:46
نکاتی پیرامون فرهنگ وجامعه…………….سهیک فرهنگ چیست؟ فرهنگ عبارتست ازمجموعه ای ازآداب وسنن وآئین هاوباورها که درمیان یک قوم وقبیله و اجتماع ویا درمقیاسی بزرگترمردم یک محدوده جغراقیایی ویژه بنام کشور مورد مفقبولیت نسبی همگان قرارگیرد. اگرچه دردیروزهای دورفرهنگ به جمعی محدودازنوع نگرش خاص آداب و رفتارآئینی اطلاق می شد ولی...
-
کهن دیارا..............................زنده یادنادرپور
8 - دیماه - 1384 20:15
کهن دیارا دیاریارا! دل ازتو کندم ولی ندانم اگرگریزم کجاگریزم؟ وگربمانم...........................کجا بمانم؟ یک روز که چشم من از پنجره افتد به آفتاب می بینم آفتاب تورا درآفاق باورم... منصوراصانلو مسئول سندیکای کارگران زحمت شرکت واحدراآزادکنید.
-
دمی با حافظ.....پیامی برای نازنین دوستانم...................سهیک
6 - دیماه - 1384 14:50
آ ن کیست کزروی کرم باچون منی یاری کند برجای بدکاری چومن یک دم نکوکاری کند اول به بانگ نای ونی آردبه من پیغام دل وانگه به یک پیمانه می بامن هواداری کند زان طره پرپیچ وخم سهل است اگربینم ستم ازبندوزنجیرش چه غم آنکس که عیاری کند چون من – گدای بی نشان- مشکل بودیاری چنان سلطان کجا عیش نهان با رندبازاری کند؟ پشمینه پوش...
-
برگ دیگری از دفتر دل تنگی های من..........................سهیک
3 - دیماه - 1384 14:36
گام نخست........... درجستجوی کلیدزندان. برای رهایی زنان ودختران شهرم اززندان جهل وجنون خفقان سالاران..... این بشارت دهندگان مرگ وویرانی وتباهی همه جارا زیرپا می گذارم دشتها را.......کوه ها را......دریاهارا همه قافها ومخفی گاه ها وشکافهارا... خسته گی ها...زخم ها.... شهد یست به کام که کوله بارم سرشاراست ازهزاران قصه ی...
-
دل نوشته ی دلتنگ..................................سهیک
29 - آذرماه - 1384 22:52
.من پراززمزمه ی بارانم.............(سهیک) دیرگاهی است در این دیرخموش دربدر در پی یک واژه ی ناب گیج وگنگ ومبهوت مات وسرگردانم من به یک راهروبی عابر.... من به یک برگ رها گشته زشاخ من به یک تنگ شرابی گلگون من به یک بیت غزل می مانم. چه کسی می خواند شعرناگفته ی بادی سرکش چه کسی می بوید عطرپنهان علف درگلزار چه کسی می گوید...
-
روز نکوداشت مادربه همه ی مادران عاشق ایرانی تهنیت باد.....سهیک
25 - آذرماه - 1384 13:32
ایست گاه نخست............بیادجان فدای راه آزادی خسروگلسرخی من هیمه ام نه آنکه فکرکنی سرداست که من درتهاجم کولاک یک جا تمام هیمه های جهان را انبارکرده ام درپشت خانه ام ودرتفکریک باغ ..........آتشم به تنهایی من هیمه ام...............بشکن مرا ......برای اجاق سرد اتاقت بشکن مرا.........آتشم بزن................من هیمه ام....
-
بابوسه ای گرم بردستهای سردکودکان کار وزنان و دختران بیدار
23 - آذرماه - 1384 17:12
ایست گاه نخست....برگی ازدفتردل تنگی ها دیارمن درانبوه متراکمی ازدود ومه وسرب گم شده است. مشعل های شعله ورنماد دیاری است که بیشینه مردم آن سرمارا باتمامی وجودخود احساس می کنند. طلای سیاه لقب داشته های آدمهایی است که تنها ازسیاهی اش بهره مندگشته بی آنکه رنگ طلایی اش رادیده و یا اثرش راحس کرده باشند. انبوهی ازمردم گرسنه...
-
بحریست بحرعشق...که هیچش کناره نیست.
17 - آذرماه - 1384 21:41
ایست گاه اول..... هواپیمای سی یکصدوسی (هرکولس) بیادهمه قربانیان سرنگونی هواپیمای باربری هرکولس بویژه افرادوخانواده پرسنل گم نام نیروی هوایی که دراین رخدادتاسف بارجان باختند. هواپیماهای باربری هرکولس ازنیمه دوم دهه چهل درنیروی هوایی بکارگرفته شدند ودست کم پانزده سال است که بیشتراززمان بازدهی مفیدازآنها استفاده...
-
هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق.
15 - آذرماه - 1384 00:42
ایست گاه نخست.....شانزدهم آذرروز دانشجو روز شانزدهم آذرروز دانشجو بر تمامی دانشجویان مبارز وآگاه.. رها و درزنجیر.............تلاشگروپویا خسته و سرشا ر.....خموش وگویا..................تهنیت باد. ایست گاه دوم.......ابوالعلا معری(1057-937) ابوالعلا احمدبن عبداله معری چکامه سرای بزرگ عرب درشهرسوریه نزدیک حلب زایش یافت...
-
یادی ازدوستان دربند وگذری به اندیشه های خواجه..............سهیک
10 - آذرماه - 1384 21:50
ایست گاه نخست…یادی از مسعودوارژنگ ومجتبی هم اکنون مسعودباستانی وارژنگ داوودی ومجتبی سمیع نژاد(سه اهل اندیشه وخردورزی) درزندانهای اراک و بندرعباس وتهران دربند خلافکاران خطرناک و قاچاقچیان موادمخدرروزهای سختی را میگذرانند.. برای طنین افکندن صدای فریاد این سه ودیگر اسیران راه خونبارآزادی اندیشه وبیان به اندازه توانائی...
-
ای کاروانیان خسته.......بدرود...........................سهیک
7 - آذرماه - 1384 19:52
از آتش عشق..... هرکه افروخته نیست بااو سرسوزنی دلم دوخته نیست. گرسوخته دل نه ای زما دور.................که ما آتش به دلی زنیم کو سوخته نیست..........................آتش بدلی زنینم کو سوخته نیست.*** *** ازدوستانی که نام سراینده این دوبیت را می دانند مراآگاه نمایند.....سپاسگزارم
-
دلتنگ کیست؟............................دل نوشته ای ازسهیک
4 - آذرماه - 1384 22:29
دلتنگ کیست؟.............. قناری درقفس وگلایه وآه سرمیدهد خواندنش غم نامه ها ی دلتنگ واژه واژه شکوه ازاسارت قناری...دلتنگ است. کویر تاچشم کارمی کند خشکی زمین تشنه وبردباری تاغ ها وسکوتی مبهم وآلوده به تکرارها کویردلتنگ است. زندانی انفرادی که می شمارد هرروز وخط میکشد بردیوارسلولش روزهای سرد تنهایی را زندانی دلتنگ است....
-
یاد همه تلاشگران راه آزادی وآگاهی همیشه دردل ماست.........سهیک
2 - آذرماه - 1384 20:32
ایستگاه نخست...یادی ازپروانه اسکندری و داریوش فروهر. هفت سال پیش در چنین روزهائی پروانه اسکندری و همسروهمراهش داریوش فروهربادستان ناپاک کارورزان جهل وجنون وجنایت دشنه آجین گردیدند.....یادشان تا همیشگی بودن با ماست. پروانه اسکندری درکنار تلاشگری برای آزادی هم میهنانش یک سرایشگرنیز بود. اورابگو... هان ای بادسخن چین...
-
منوچهرآتشی-- پانچاشیلا وهنروهنرمند.......................سهیک
30 - آبانماه - 1384 20:47
نخست.... یادی ازسرایشگرازدست رفته منوچهرآتشی. کافی است! فراموشی نمی خواهم. اگربه زخم نیاندیشم مرحم علف را....به خواب کدام آهوبزنم؟ نه گریز...نه تسلیم..نه شرمساری...نه پشیمانی! شکیبا وخد نگ سروایستاده ام وسبزخواهم خواند - میوه گو نباشد هزارسال سیاه – - نام است که نسلم را برپامی دارد - وفرزندانم - ...- که مادرباغ می...
-
دموکراسی...فرهنگ و آموزش................................سهیک
27 - آبانماه - 1384 23:48
دموکراسی….مشق کلاس اول… با با آب داد…مادرشیر داد بابا گاهی کتک میزند مادرگاهی نیشگون می گیرد ما باید درهرحالت به پدرو مادر و بزرگترهای خود سلام کرده و به آنها احترام بگذاریم! چون آنهاازما بزرگترند! چون ما ازآنها کوچک ترهستیم!............................................................................................
-
بمن گوش بسپار..چنانکه به باران..............................پاز
25 - آبانماه - 1384 17:40
به من گوش بسپار...چنانکه به بارا ن نه به دقت...نه به غفلت گام های سبک نم نم ریز آبی که هواست...هوائی که زمان روزهنوزرهسپار شب هنوزفرانرسیده است نقش بندیهای مه درنقش خیابان نقش های زمان... درنبش این درنگ بمن گوش بسپار....چنانکه به باران.