آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

فصل ها ورنگها.................... سهیک

در بحرصفا   .............. گداختم همچونمک

.... نه کفر نه ایمان....... نه یقین ماند ونه شک

اندردل من ستاره ای پیداشد

گم گشت در آن ستاره هر هفت فلک.    شمس تبریزی

زندگی سرشاراست از آن های شتابان که مارا به سوی سفربی بازگشت می کشانند دراین راه سرشارازپیچ وخم ومانع هرکس هنرزندگی کردن راآموخت می تواند پایه وجودی خودرابعنوان آفرینشگر وخالق دراجتماع انسانی استوار نماید.......... که اگرنه چندان تفاوتی با دیگرجانداران ندارد!...... خوردن وخوابیدن وتولید مثل را جانداران دگرنیز درسرشت و نیروی غریضی خوددارند! هنرخلاقیت وآفرینشگری انسانها آنگاه جلوه می نماید که هرروزوهرساعت باشتاب ازدوران جهالت ونادانی دورشده ودرشاهراه دانش وآگاهی به سوی تکامل فکری گام نهد......

پنداین باررندشیراز.........

با عقل وفهم ودانش داد سخن توان داد......... چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد