از
آتش عشق.....
هرکه افروخته نیست
بااو
سرسوزنی
دلم دوخته نیست.
گرسوخته دل
نه ای
زما دور.................که ما
آتش به دلی
زنیم کو
سوخته نیست..........................آتش بدلی زنینم کو سوخته نیست.***
*** ازدوستانی که نام سراینده این دوبیت را می دانند مراآگاه نمایند.....سپاسگزارم
سلام
سلام به تو که تمام خوبی ها در تو خلاصه شده است
تقدیم به تو که در شهر چشمانت نفس ملکوتی ترین دوستیها را یافتم
روایت دوستی بس طولانی است وبرای توانایی گفتار در این مبحث کوتاه نا گفتنی می باشد
از من می خواهی
که انچه در دل دارم بر این صفحات ببخشم ولی احساس درونیم را نمی توانم با هیچ لفظی به تصویر کشم زیرا که دوستی احساس پیوستگی قلبهاست زمانی چون خورشید در افق ضمیرم طلوع نمودی وبا لبخندی پر طراوت هنگام پر اشوب دریای دلم را به رود خانه محبت مبدل ساختی ونوای دلم را فرح بخشیدی
ای دوست امیدوارم که در وقایق شونات زندگی خوش وخرم باشی
سلام . خوبی؟ وبلاگت رو خوندم و لذت بردم .نمی دونم چرا اینقدر ناراحت هستی ولی خیلی دلم می خواد کمکت کنم . به من هم سر بزنی خوشحال میشم
دستم را بگیر.
حس میکنم....که نه...مطمئنم
تمام خوبیها و مهربونیها ی دنیا توی وجود شما خلاصه میشه.
هر بار تشنه تر از پیشم...
سلام
متن خیلی خیل قشنگ و پر باری بود ...................
در ضمن واقعا عذاب می کشم وقتی نمی تونم در خواستتونو اجرا کنم مطلب پیدا نکردم ........ واقعا عذاب می کشم ...........ولی می دونم شما به طبیعت خیلی علاقه داری حتما چند روز بعد مطلبی در این مورد خواهم گذاشت ...........
معنای انتظاررابه راحتی میتوان فهمید ..از دل شکسته و چشمان سر خ عاشقان..از شقایقهایی که واژگون شده اند تا کسی اشکشان را نبیند..از غروب دلگیری که هر لحظه سر ختر می شود...و از بغض نهانی که ناگهان اشکار شده ..و انسان منطظر را معلوم میکند...سلام دوست من خوشحالم که اینجام و نوشتهاتونو می خونم ...این روزا بد جوری دنبال خودم می گردم ..راستی پیش منم بیا خوشحال میشم...www.darya1384.persianblog.com
سلام .......مگه آدمی هم پیدا میشه که دل سوخته نباشه ؟
سلام
بی نظیره چون همیشه
منم به روزم
سهیک گرامی قلمی گیرا که جای خالی احسنتی را پر رنگ می کند - موفق باشید - منتظر شما در کلبه کوچکم هستم / بارانی باشی /
نادر ابراهیمی جایی می نویسد : آن مرحوم دوست ما بود .
سکوت ملتی که می فهمند و نمی گویند ....
بیا ،
در این هیاهویِ غریبِ خدشه و نیرنگ ،
- یار یکدگر باشیم...
سلام مهربان... ممنون که جویای حال هستی. مشکلاتی هست که فقط با گذشت زمان حل میشوند و چیزی که این روزها پیدا کردنش خیلی سخت شده ،... زمانه !! دلم سوخت برای نوشته هات و برای دلت... چون خوب میدونم با چه احساسی مینویسی... باز به دیدنت میام.
فکر کنم شعر از رهی معیری باشه اما باز هم نگاه میکنم.
سهیک جان سلام
خوبی دوست خوبم؟
ازاین نوشته ات بوی دلتنگی به مشامم خورد
نمی دانم امیدوارم اشتباه کرده باشم
همیشه چشم براه نوشته ها و انتخاب های خوبت هستم
سالم و سرحال باشی عزیز.
سلام
نمی دونم از کیه .......... ولی از هر کیه خیلی قشنگه .......
روزها بود که گم شده بودم
یا شاید هم گم کرده بودم !
راه رها شدن از فریادهای درونم رو ؛
اینجا که رسیدم ؛
رودخونه بود و درخت
کوه و پرنده
ساز و آواز ...
اما کسی نبود !
یک هم راز ، یک هم درد ...
ساز داشتن اما ؛
کسی نوای دل من را نمی نواخت؛
گم کرده بودم همه چیزهای خوب را ...
نغمه دلم خاموش شده بود ...
و ...