آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

ای کاروانیان خسته.......بدرود...........................سهیک

 

از

آتش عشق.....

هرکه افروخته نیست

بااو

سرسوزنی

دلم دوخته نیست.

گرسوخته دل

نه ای

زما دور.................که ما

آتش به دلی

زنیم کو

سوخته نیست..........................آتش بدلی زنینم کو سوخته نیست.***

*** ازدوستانی که نام سراینده این دوبیت را می دانند مراآگاه نمایند.....سپاسگزارم

نظرات 16 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 7 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 08:03 ب.ظ http://bood.blogsky.com

سلام
سلام به تو که تمام خوبی ها در تو خلاصه شده است
تقدیم به تو که در شهر چشمانت نفس ملکوتی ترین دوستیها را یافتم
روایت دوستی بس طولانی است وبرای توانایی گفتار در این مبحث کوتاه نا گفتنی می باشد
از من می خواهی
که انچه در دل دارم بر این صفحات ببخشم ولی احساس درونیم را نمی توانم با هیچ لفظی به تصویر کشم زیرا که دوستی احساس پیوستگی قلبهاست زمانی چون خورشید در افق ضمیرم طلوع نمودی وبا لبخندی پر طراوت هنگام پر اشوب دریای دلم را به رود خانه محبت مبدل ساختی ونوای دلم را فرح بخشیدی
ای دوست امیدوارم که در وقایق شونات زندگی خوش وخرم باشی

[ بدون نام ] 7 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 08:14 ب.ظ http://www.baghroyaha.blogsky.com

سلام . خوبی؟ وبلاگت رو خوندم و لذت بردم .نمی دونم چرا اینقدر ناراحت هستی ولی خیلی دلم می خواد کمکت کنم . به من هم سر بزنی خوشحال میشم

بنفشه 7 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 11:02 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

دستم را بگیر.

صبا 7 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 11:41 ب.ظ http://kouli.blogsky.com

حس میکنم....که نه...مطمئنم
تمام خوبیها و مهربونیها ی دنیا توی وجود شما خلاصه میشه.
هر بار تشنه تر از پیشم...

حاجیه 8 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 01:32 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام
متن خیلی خیل قشنگ و پر باری بود ...................
در ضمن واقعا عذاب می کشم وقتی نمی تونم در خواستتونو اجرا کنم مطلب پیدا نکردم ........ واقعا عذاب می کشم ...........ولی می دونم شما به طبیعت خیلی علاقه داری حتما چند روز بعد مطلبی در این مورد خواهم گذاشت ...........

معنای انتظاررابه راحتی میتوان فهمید ..از دل شکسته و چشمان سر خ عاشقان..از شقایقهایی که واژگون شده اند تا کسی اشکشان را نبیند..از غروب دلگیری که هر لحظه سر ختر می شود...و از بغض نهانی که ناگهان اشکار شده ..و انسان منطظر را معلوم میکند...سلام دوست من خوشحالم که اینجام و نوشتهاتونو می خونم ...این روزا بد جوری دنبال خودم می گردم ..راستی پیش منم بیا خوشحال میشم...www.darya1384.persianblog.com

زهره 8 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 03:30 ب.ظ http://www.zohrehn.blogsky.com/

سلام .......مگه آدمی هم پیدا میشه که دل سوخته نباشه ؟

آزیتا 8 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 04:12 ب.ظ http://azi.blogsky.com

سلام
بی نظیره چون همیشه
منم به روزم

گیسو 8 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 06:54 ب.ظ http://raghseghalam.persianblog.com

سهیک گرامی قلمی گیرا که جای خالی احسنتی را پر رنگ می کند - موفق باشید - منتظر شما در کلبه کوچکم هستم / بارانی باشی /

صبرا نامی 8 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 06:58 ب.ظ http://sabra.blogsky.com

نادر ابراهیمی جایی می نویسد : آن مرحوم دوست ما بود .
سکوت ملتی که می فهمند و نمی گویند ....

فرداد 9 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 07:04 ق.ظ http://www.ablimu.persianblog.com

بیا ،

در این هیاهویِ غریبِ خدشه و نیرنگ ،

- یار یکدگر باشیم...

فرداد 9 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 07:08 ق.ظ http://www.ablimu.persianblog.com

سلام مهربان... ممنون که جویای حال هستی. مشکلاتی هست که فقط با گذشت زمان حل میشوند و چیزی که این روزها پیدا کردنش خیلی سخت شده ،... زمانه !! دلم سوخت برای نوشته هات و برای دلت... چون خوب میدونم با چه احساسی مینویسی... باز به دیدنت میام.

بنفشه 9 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 10:02 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

فکر کنم شعر از رهی معیری باشه اما باز هم نگاه میکنم.

پرند* 10 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 12:40 ق.ظ http://parpar70.mihanblog.com

سهیک جان سلام

خوبی دوست خوبم؟
ازاین نوشته ات بوی دلتنگی به مشامم خورد

نمی دانم امیدوارم اشتباه کرده باشم
همیشه چشم براه نوشته ها و انتخاب های خوبت هستم
سالم و سرحال باشی عزیز.

حاجیه 10 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 02:04 ق.ظ http://hajieh.blogsky.com

سلام
نمی دونم از کیه .......... ولی از هر کیه خیلی قشنگه .......

قاصدک 10 - آذر‌ماه - 1384 ساعت 10:50 ق.ظ http://payizan.blogsky.com

روزها بود که گم شده بودم
یا شاید هم گم کرده بودم !
راه رها شدن از فریادهای درونم رو ؛
اینجا که رسیدم ؛
رودخونه بود و درخت
کوه و پرنده
ساز و آواز ...
اما کسی نبود !
یک هم راز ، یک هم درد ...
ساز داشتن اما ؛
کسی نوای دل من را نمی نواخت؛
گم کرده بودم همه چیزهای خوب را ...
نغمه دلم خاموش شده بود ...
و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد