آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

یادی ازدوستان دربند وگذری به اندیشه های خواجه..............سهیک

ایست گاه نخست…یادی از مسعودوارژنگ ومجتبی

 

هم اکنون مسعودباستانی وارژنگ داوودی ومجتبی سمیع نژاد(سه اهل اندیشه وخردورزی) درزندانهای اراک و بندرعباس وتهران دربند خلافکاران خطرناک و قاچاقچیان موادمخدرروزهای سختی را میگذرانند..

برای طنین افکندن صدای فریاد این سه ودیگر اسیران راه خونبارآزادی اندیشه وبیان به اندازه توانائی خود

کوشش کنیم….یادمان باشد جرم اینهافقط فکرکردن ونوشتن است…………همین.

 

ایست گاه دوم…. واژه شناسی دراندیشه های خواجه شیراز

 

بنابرپژوهش انجوی شیرازی خواجه درمجموعه غزلیاتش درهفده مورد از واژه تدبیر وهشت بار از واژه

تقدیر استفاده نموده است……

تدبیرچیست؟

تدبیرعبارتست ازبکارگیری قدرت خرد درتصمیم گیری و اراده ویا به کلامی دیگرچاره جویی خردمندانه

با استفاده ازپویائی ذهن وخلاقیت اندیشه درموردمسایل.

بنابراین تدبیررابطه تنگاتنگی باعنصرفکرواندبشه گری دارد.

تقدیرچیست؟

تقدیرعبارتست ازپذیرش سرنوشت و یا پیشانی نوشت وعقیده بدین باورکه گذشته و اکنون و حال انسان

توسط نیروویانیروهایی از قبل مشخص و معاوم شده ولذاانسان قادرنیست درتغییر ودگرگونی سرنوشت

خودتغییری بوجودآورد به کلامی گویاتر تقدیرپذیری یعنی نفی قدرپویا وسازنده وخلاق انسان بوسیله

خودانسان! ویا انکار نیروی سازنده و تعین کننده ی تفکزواندیشه ورزی وسرتسلیم فروآوردن وغیر

قابل تغییرپنداشتن نقش آفرینندگی فکری خود.درتعین سرنوشت.وآینده.

 

به باورمن بین تدبیر وتقدیر نوعی پیوستگی وجودداردوانسان هرچه به باورتقدیرنزدیک ترگردد به

همان میزان ازنیروی تدبیردورمیگردد.

اکنون نگاهی بیاندازیم به چند بیت ازغزلیات خواجه که بی تردیدآنها را در دورانهای مختلف زندگی

خودسروده است.

یکم تدبیر

دوش ازمسجدسوی میخانه آمد پیرما                    چیست یاران طریقت بعدازاین تدبیرما

ویا  

چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت                 تدبیرما به دست شراب دوساله بود

ویا

ساقیا لطف نمودی قدحت پرمی باد                    که به تدبیرتو تشویش خمارآخرشد

دوم تقدیر

قومی به جدوجهدنهادند وصل دوست              قومی دگرحواله به تقدیرمیکنند

ویا

برآن سرم که ننوشم می و گنه نکنم                اگرموافق تدبیرمن شود تقدیر

ویا

ازدست چراهشت سرزلف تو حافظ             تقدیرچنین بودچه کردی که نهشتی

 

همانگونه که درابیات بالا مشاهده میگردد خواجه حتی درزمان نزدیک شدن به تئوری تقدیر

دربرابرآن از نیروی واژه تدبیر استفاده نموده و این دو را بارندی درکنارهم قرارمی دهد

 

وآژه شناختی در اندیشه های حافظ مهلت زیادی می طلبد که درتوان یک ورق نمی گنجد

امیدوارم بتوانم درآینده آن را دنبال نمایم….