آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

سپاس.........مرتوراسپاس....................نیایش سهیک

برآستان جانان گرسرتوان نهادن.....................گلبانگ سربلندی برآسمان توان زد

 

 

باعقل وفهم ودانش دادسخن توان داد

چون جمع شدمعانی..گوی بیان توان زد        خواجه شمس الدین محمدشیرازی

 نیایش سهیک آخرین ترانه ی باران.

سپاس....

 پرودگارا.......آفرینش گرا!

برتو درود ....برآستان تو سپاس

 

آفرینا برتو که  به من ذهنی پویا

 واندیشه ای خلاق دهش کردی تا...

راه را از چاه وخرمهره را ازمروارید بازشناسم

 

سپاس مرتورا که ذهنی کنکاشکر وجستجوگر بمن دادی

که نام  والای تورا ازمیان نامهای دروغین بازشناسم

 

بزرگا...عاشقا..مهربانا

آفرین برتو که درچشم انداز من نوری روشن کردی

تا تاریکی ها راببینم و بیراهه ها ...کج راهه ها... بن بستها و کوره راه ها را ازراه....تمیزدهم

 

توبزرگی...آنقدربزرگ که

همه خوبی ها..شادی ها...مهرورزی ها...انسان دوستی ها

تنها درتو فشرده اندوبس

 

تو نه جباری ونه مکار ونه قهار!

نه کسی رانفرین می کنی!

ونه سوگند می خوری!

که این ها تنها درشان انسانهای دون است

 

تو زن را برخلاف پندارشیادان

نه ازدنده مردان آفریدی !

ونه این گل برگهای لطیف را

برای کامجویی آنان!

 

زنان گلزارسرشاراز گل و ریحانند

نه کشت زارمردان جهت کاشتن

نهال شهوت و تجاوز وجنون !

 

آنها که  شان توراتا این درجه پائین میاورند

شیادانی بیش نیستند که درپی فریب آفرینندگان تو

برای نشرباورهای بزه کارانه و خرافی خود مرزهای

شرف واخلاق راپشت سر نهاده وتورا پست وحقیرمی نمایانند.

 

پروردگارا.....جان پرورا

مرا آنچنان توانی ده تاقادرگردم

این همه این پیرایه های زشت را ازوجودتو بزدایم

وتورا آنگونه بنمایانم....که هستی

 

و بمن آن چنان قدرتی ده تاخانه سیاه کاران راَ

با تراوش خامه برسرپندارهای تباهشان فروریزم.

 

آفرینشگرا....مهربانا!

مرا یاری کن تا نیروی خامه درکف داشتن ازمن سلب نشده

دمی ازپیکاربا جهل و جنون و خرافات بازنیایستم

باتوپیمان می بندم ...تانفسی هست

 

  با بکارگیری ازتوان خلاق اهدایی تو

برای آزادی ورهایی انسانها از بند

جهل و خرافات وواپسگرایی کوشش می کنم

 

پس چنان

توانمندم کن که  هم چون پیام آوری سرشارازدهش و بی ادعا و کتاب همه را عشقانه دوست بدارم.

 

ای تو.!....ای بزرگ...اما هم چنان.... تو!

 

 تویی نگاهبان و بشارت دهنده

شورونوروخنده وشادی وشوق وسرور

درودبرتو.... ای. سزاوا رعا شقانه ترین سپاس

ای دوست داربی دریغ و بهانه انسان.............درودبرتو....سپاس...........مرتورا سپاس

 

 که...........عاشقان.........خسروان......... ملت......... عشق اند