دلتنگ کیست؟..............
قناری
درقفس وگلایه وآه سرمیدهد
خواندنش غم نامه ها ی دلتنگ
واژه واژه شکوه ازاسارت
قناری...دلتنگ است.
کویر
تاچشم کارمی کند خشکی
زمین تشنه
وبردباری تاغ ها
وسکوتی مبهم وآلوده به تکرارها
کویردلتنگ است.
زندانی انفرادی
که می شمارد هرروز
وخط میکشد بردیوارسلولش
روزهای سرد تنهایی را
زندانی دلتنگ است.
ماهی درتنگ بلور
دورخودگشتن های بی خاصل
روی آب آمدن وبزیررفتن
ومدام دررویای دریا غوطه وربودن
ماهی دلتنگ است.
دخترشاه پریا ن
درزنجیراهریمنان ودیوان
باطبعی ظریف وذهنی سرشا راز گل واژه های
سبزبهاران
بابغضی کاشته در دل به امید زایش توفان
دختران شهرحصاردرحصارهمه دلتنگند.
دلتنگی راباهم بشماریم
من دلتنگم
تودلتنگی....اودلتنگ.
هرکه بی دغدغه دراین دیرخراب زیست
بی شک ازشوروعشق خالی ست
درخیل بی شماران...نیست.
سوخت