آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آیا تاکنون به رسوم غنی شده !وارداتی تازی ها فکرکرده ایم؟؟؟..سهیک

سکوت گورستا ن خاکی را می شکند

گریه ها........ شکوه ها وگلایه هایی که گاهی ازته دل نیستند.

 

جنازه.....قبر.....گورکن

وتکه خاکی که تقدیم به یک مرده گردیده برای همیشه.

 

انبوهی ازدوستا ن ورفیقا ن

سرشارازشوروتاسف واندوهی

که آنی و گذراست....سیاه سیاه جامه هاسیاه؟

 

گلهای بسیاری بدست خودخواهی

وفخروفراموشی آدمها درزیر

آفتا ب پژمرده می گردند

 

کسانی زیرلب واژه های نامفهموم

وبی باررازمزمه می کنند!

افسوس....که.....

ا و....... دیگرنیست

حقیقت تلخ  درگوش سیاه پوشا ن

زمزمه وتکرار می شود

ومرده پرستی و پرستش جنازه کسی که دیگر

برای همیشه نیست... چهره خودرادرقاب اندوه به نمایش می گذارد..

 

ای کا ش......

کاشکی تنها یک شاخه ازاین گلها

را درزنده بودنش به او هدیه می دادیم

کاش تازنده بود می گفتیم... دوستش داریم

کاش فراموشش نمی گردیم که اکنون

فریب کارانه...درنبودنش....اشک بریزیم

کاش سرش دا د نمی زدیم توهین وتحقیرش نمی کردیم

کاش به دردها وناگفته هایش گوش فرامی دادیم

کاش وجوداورا درنهان خانه دل.......خط نمی زدیم.....

هرچه ازاین کاش ها درمنظرمان جلوه می کنند........ نادم ترمی شویم

 

اینک... اودیگرنیست

نه گریه هایمان را می بیند

ونه ازدریافت گل های ما خنده برلبانش می نشیند

آی............ ای انبوه مرده پرستا ن

قدرکهن سال هااین چکیده های تجربه را بیشتربدا نید

واژه دوستت دارم را...... یک شاخه گل را ازآنها دریغ نکنیم

مرده پرستان گم شده گان ویخ بستگان درراه و رسم تازیا ن بیابانی هستند.............. باران

.................................................................................. 

درشهرسوخته هرسال میلیاردها میلیارد ریال هزینه مرده پرستی می گردد

درشهرسوخته بسیاری اززندگان دوست دارند بجای مرده ها باشند!

درشهرسوخته بیشتر گل ها رابه مرده ها تقدیم می کنند........

درشهرسوخته........خریدوفروش قبر حرفه پررونقی است!

درشهرسوخته........مرده ها رابه زور می شویند!

درشهرسوخته...بامرده ها......حرف می زنند!!

درشهرسوخته........ انبوهی ازپارچه سفید را درقبرهامی پوسانند

درشهرسوخت برای مردگان هم قصه های گنگ وبی مفهوم می خوانند

درشهره سوخته........پس ازمرگ ودرنهایت اندوه برای مردگان میهمانی برگزارمی کنند!

درشهرسوخته........... ترویج مرده پرستی وفریب زنده هایک شغل رسمی برای کاهلان وشیادان است

درشهرسوخته..........مردم ساده دل به امیدفردای موهوم امروزفلاکت بارشان را باسختی تحمل می کنند

مرده.......گورکن........مرده شوی.......مرده خوار........وخودگم کردگی مردم هایی که منتظرند تاکسی بمیرد وسپس یادی ازاو بنمایند.........

راه و رسوم مرده پرستی و جنازه خواهی مردمان شهرسوخته حتی برای تازی های بی فرهنگ هم شگفت انگیزاست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

.................................................................................................................................................. 

چرا سهیک ا ز گورستان و پرستشگاه وبیمارستان بیزاراست و مردن درسرزمین مرده پرستها را نیزبرنمی تابد؟؟؟ درمتن آتی.