آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

انگار که شب به کما رفته است.................................سهیک

از شب بنویسید...........

آموزگار به تخته سیاه نوشت..

در بین شاگردان ولوله افتاد

شب...شب...

معلم گفت: وقت تمام شد یکی یکی بخوانید..

شب سیاه است ولی هرسیاهی شب نیست

شب همیشه درحال رفتن است ولی هررفتنی شباهنگ نیست.

شب همیشه آبستن است ولی هرزایش اش روزنیست

برخی وقتها شب موجود بی شکل و قواره ای می زاید که...به هیچ کس شبیه نیست

شب همیشه در حال خیزش است ولی همیشه خیزش اش بروی نورنیست

گاهی شب به کما میرود ولی هرکمائی مرگ نیست..

آموزگار گفت:.......آفرین برشما فرزندان روز...... که شب ماندگار نیست.