آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

اگرعاشق بودی......سهیک زمستان ۲۰۱۰

اگرعاشق بودی............ سهیک زمستان 2010

اگرعاشق بودی.....

هرگز عاشق نبودی

اگر عاشق بودی _ تشنگی  گلدان روبه خشکی ومرگ رابا تن نرم آب آشنا می کردی

اگرعاشق بودی _ در اندوه مرگ یک پرنده آه می کشیدی

اگر عاشق بودی _ زیبایی وطراوت یک گل نورس را از شاخه نمی ربودی

عاشق نبودی

که گرچنین بود از شکوه یک قناری  زیبا درقفس شادمان نمی شدی

اگرعاشق بودی تن پوش افزونت را برتن یک عابر شب زده سرگردان می پوشاندی

اگر عاشق بودی _ از ضربه شلاق استبداد برتن ظریف یک زن می گریستی

نه........... هرگز عاشق نبودی

اگربودی به جنگ وخشونت واعدام می گفتی............... نه

گرچنین بود دل  شکننده ودست ظریف یک کودک کارتورا به مرز جنون وتاسف می کشاند

اگر عاشق بودی بردست های هنرمند یک نوازشگر دوره گرد بوسه می زدی

واز شنیدن نوای " ای الاهه ناز" به اوج خرسندی می رسیدی

نبودی و نبودی.......... چرا عاشق نیستی؟

مگر توزاده و پرورده مهر و عاطفه وعشق مادر نیستی

مگر مادر یادت نداد _ مهربانی  کن _ ببخش وبگذر؟

پس چرا اینگونه فرمان بگیر وببند و بکش صادر می کنی؟

مگر یادنگرفتی " درعفو لذت است "

مگر نشنیدی " بنی آدم اعضای یک پیکرند"

پس چرا با همسایه دیوار به دیوار خود نامهربانی؟

چرا فرزند دیگری را " ناخودی " می دانی

چرا برتن ظریف نوغنچه گام می گذاری ؟

عاشق باش _ عاشق شو

هنوز هم دیر نیست

هنوز هم اگر بادقت گوش کنی صدای ناله اسیران

را از دوردست های تنهایی وغربت می شنوی

هنوز هم دیر نشده

اگر چشمانت را بگشایی

گر بهوش وگوش آیی

چهره فقر وتهیدستی را درهمین کنارخود خواهی دید

این همه بیکار _ این همه مستمند _ این همه کودک کار _ این همه دختران فرار

وکاخ وکاخ نشین هایی که از خوشی آتش منقل خودرا با پول روشن می کنند

نه ..... تا اینجا که نمی دانی عشق چیست

نمی دانم ....... شاید روزی فهمیدی که

دوست داشتن چیست _ عشق ورزیدن

خندیدن وخنداندن کدام است

شاید روزی گریستی و طعم گش اشک را چشیدی

شاید روزی صدای قهرآمیز ضربه شلاق

رابرتن معلول شنیدی و تکان خوردی

روز های زندگی چون باد می گذرند

وهرروز مهلت عاشقی اندک وکوتاه تر

بی عشق مردن سخت است

ودر تنهایی یک چال دفن شدن

ودر غربت خاطره هاوپادها پوسیدن

اگر عاشق بودی........... افسوس که عاشق نبودی..

..............................................................................

......... گوشه ای  دل خستگی های من _ تقدیم به همه دوستان قدیمی ونازنینم بویژه روناک..... 2010/12/06

نظرات 4 + ارسال نظر
sahand 5 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 12:50 ق.ظ http://megatak.mihanblog.com

سلام وبلاگ زیبایی داری اگه میخوای بازدیدامون افزایش پیدا کنه بیا با هم تبادل لینک کنیم تو منو با نام مگاتک لینک کن و بیا و بگو تا با هر عنوانی که میخوای لینکت کنم دوست عزیز

الی 5 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 12:54 ق.ظ http://www.ehnk.blogsky.com

سلام...وب خوبی دارین...
خوشحال میشم بهم سربزنین

رضا 6 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 09:11 ب.ظ http://zybaey.blogfa.com

سلام
یک شبی مجنون نمازش را شکست ..بی وضو در کوچه ی لیلا نشست...عشق ان شب مست مستش کرده بود...فارق از جام الستش کرده بود....گفت یا رب از چه خارم کرده ای...بر صلیب عشق دارم کرده ای...خسته ام زین عشق دلخونم نکن...من که مجنونم،تو مجنونم نکن....مرد این بازیچه دیگر نیستم..این تو و لیلایه تو ..من نیستم!!گفت ای دیولنه ، لیلایت منم ...در رگت پنهان و پیدایت منم ...سالها به جور لیلا ساختی ...من کنارت بودم و نشناختی...
وب خوبی داری ممنون میشم به وب من سر بزنی

بهار 7 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 10:15 ب.ظ http://elaahe686.blogfa.com

سلام
اگر عاشق بود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد