آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

به یاد تمامی زندانیان راه آزادی اندیشه وبیان درمیهن.........سهیک

331

چند دل نوشت کوتاه........................... سهیک پائیز2006

 

1-- باران

باران می شوید

شیروانی هارا... زمین را...درخت را

ویاد تورا درمن زنده می کند

تو ارتبا ربارانی

 شاید نه...... خودباران.

پس ببا ر بی دریغ

ببا ر برهمه خشکی هایم

ببار ... ببار وخیسم کن

می خواهم تازه بمانم

تازه چون بوی باران

برعلف برخاک.

 

2—دوستت دارم ها

گفتم: دوستت دارم

گفتی: چند تا؟ چقدر؟

گفتم:: بی شمار

اگر دانه های برف را میشد شمرد

دوستت دارم های مرانیز

دوستت دارم......هم چنان که دانه های فراوان برف را.

 

3-- تنهایی

ما همه تنهائیم ...... چونان

 جنگل.. دریا... دشت.... کویر

درتنهایی است که گل می کنیم

می شکفیم ..به بار می نشینیم

درتنهایی با خویش

این ماهستیم که خودرا ورق میزنیم

می نویسیم........... خط میزنیم

چه می گوئیم؟ تنهایی رادوست نداریم

اگرتنها نباشیم..... عقیم خواهیم ماند

درتنهایی فکر می کنیم

درجمع شکوفا می شویم

تنهایی.... یعنی تو

یعنی من....... بی حضور

اما درکنارهم..

 

4—افسا نه عشق...

اگرهوس را ازعشق بگیریم

چه می ماند؟

هرگزعاشقی چون مادر

نشناختم.......

دستش نوازشگر مهر

نگاهش نهایت دلواپسی

امیدش باروری نهالی که دردل رویانده است

هروقت دل نگرانی مادر

گذشت وبزرگواری وسخاوت اورا

داشتیم......... عاشق شده ایم

راه رفتن روی تپه ها دلچسب است

اما فتح قله ها....... درتوان هرکس نیست

حس مادری شاید دوست داشتن فزون باشد

اما......... عشق چیزدیگریست

عشق یعنی...... تو.... یعنی من

یعنی دیگرهیچ.....واین خط را

تنها مادر می نویسد و می خواند

.... مادر..نخستین وآخرین عشق است

هوس روزی......به بهانه ای

فرومی نشیند...اما عشق....هرگز.

 

5—خوش وقتی........

خوش وقتی..... درکم آرزوئیست

آرزوهای محال مارا

دردروازهای خوش وقتی

بزانو درمی آورند

خوش وقت کسی است که

آرزوهایش را به اندازه توانش شماره کند

هروقت که شادیم

هرزمان که دلشوره نداریم

زمانی که احساس آرامش می کنیم

هرگاه که ازته دل می خندیم ویا اشک شوق می ریزیم

خوش وقت ترین مردمان زمینیم.

خوش وقتی قله فتح ناشدنی نیست

به شرطی که به توان پاهای خود بیاندیشیم

وسختی راه .....

 

6—آزادی.......

آزادی یعنی پای به زنجیر نبودن

آزادی یعنی حقوق خودراشناختن

آزادی یعنی تلاش برای شکستن بند ها... قیدها...تابوها

وهرچه مارادرخود اسیرکرده است

گاهی ما برای خودقفس وزندان می سازیم

وبادست خودقفل زنجیرهایمان را محکم

وکلیدش را به زندان بان هدیه می کنیم!

درسلول خود ساخته وپرداخته ایم

کسی به فکررهایی مانیست

جز خود ما........

پس بشکنیم زنجیرها را

پای بست هارا

قفل هارا

وخودرا رها کنیم...... ازقید ها.. عادت ها..

وکشتی باورهای به گل نشسته

آزادی ما....... دست خودما ست

به شرطی که معنای آزادی رابدانیم

درزندان نشستن نجوای رهایی سردادن

برزندان بانان بی اثراست.

.....................................................

 

دوستان درراه تلاش برای لغو کلیه قوانین زن ستیزانه و ضد انسانی درسرزمینمان به سهم خود کوشش کرده و به کمپین یک ملیون امضا به پیوندید......  دفتر تغییربرای برابری درپیوند های وِیژه این دفتر... آدرس

 www.we-change.org