آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

آخرین ترانه ی باران

هیچ کس تردامن نیست ـ دیگران می پوشند ومابرآفتاب نهاده ایم ـ شمس تبریزی

به یاد دوتلاشگرراه آزادی پروانه اسکندری وداریوش فروهر...سهیک

یا داشت های تلنبارشده.......................... سهیک

کارمانیست شناسایی ((راز)) گل سرخ //کارماشاید این است // که در((افسون)) گل سرخ شناورباشیم.//پشت دانایی اردوبزنیم// دست درجذبه یک برگ بشوییم وسرخوان برویم>>>> سهراب سپهری. 

شنبه.....

امروز وقتم به دقت کردن درباره شخصیت خانم دکترکندولیزارایس گذشت..

به باورمن جذابیت وتلاشگری وقاطیت او کم مانند است.. رایس راباید درآنسوی مسئولیتش نگریست بعنوان یک زن مقاوم وکوششگربا نگاهی که درآن جدوجهد یک خانم دانا وآگاه وهشیاردرآن موج می زند.

به باورمن لباس یک خانم مدافع وپرتلاش حقوق نا انگاشته شده زنان درجهان براندام ایشان بسیارمناسب است.

ودرمیهن خود ما  نیز شخصیت هایی چون خانم سیمین بهبهانی وشیرین عبادی وجوددارند که براستی تلاش هایشان ستودنی است . اگرچه معتقدم خانم شیرین عبادی بهتراست ازازاشتباه خوددرهمانند ویکسان سازی وهم خوان خواندن حقوق بشرودین! دست بردارد

 

یک شنبه..........

یکی ازدوستان مهربانم یک سی دی موزیک به من هدیه کرد بنام شهرقصه کاری زیبا وشنیدنی ازسهراب وتهمورث پورناظری با صدای گرم آقای حسین بختیاری دراین سی دی چند آهنگ قدیمی از جمله  ترانه های معروف عاشقم من دیگه این دل –دیداریار-زندگی وخزان عشق (شدخزان) به صورت بسیاردلنشینی باز خوانی وبازسازی شده ..بویژه اولین آهنگ که تلفیقی است ازدوآهنگ مراببوس وعاشقم من...ازاین دوستان هنرمند سپاسگزاریم..

 

دوشنبه...........

چندشبی سریال نرگس را پی میگیرم وبه باورمن وقایع این فیلم چیزی جزنمایی از رخدادهای های تلخی است که دریک جامعه بیماراتفاق می افتد که درآن نشان زن ستیزی ومردسالاری وچهره زشت کسانی راکه درسایه پول وقدرت دست به هرکارناشایستی می زنند به نمایش می گذارد.

بازی بسیارزیبای زنده یادپوپک گلدره وهم چنین حسن پورشیرازی وخانم مهرانه مهین ترابی قابل تحسین است.

 

سه شنبه.............

شنیدن چندآگاهی دراین هفته بهانه خرسندی فراوانم شد این رخدادهای دلچسب را به هم میهنانم تهنیت می گویم

اول دریافت جایزه تلاش برای آزادی بیان سازمان پن وآکسفام نویب درسال 2006 توسط خانم دکتررویاطلویی هم میهن آگاه وتلاشگرمان درمورد حقوق بشروزنان ودیگری بیانیه پارلمان اروپا درمورد نقض سیستماتیک و فاحش ورو به شتاب حقوق بشر درایران وهم چنین قطع نامه کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل درموردنابودی حقوق انسانی- شهروندی درمیهن گرامی ما ایران بود... وجالب اینجاست که قطعنامه های دیگری نیزعلیه پایوران رژیم اسلامی درراه است مانند  قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل درباره تلاش های پنهانی دولت های ایران برای دست یابی به  انرژی صلح آمیزاتمی !...ووو......

 

چهارشنبه..............

 

دستگیری حسن طباطبایی درکتابخانه دانشگاه یوسی ای ال به جرم بی احترامی به قانون ومقاوت دربرابرپلیس ازدیگرخبرهایی بود که برخی رسانه ها تلاش در بزرگ نمایی بی دلیل آن نمودند..

دستگیری ایشان بسیارموجه بود ومن تصورم اینست که ایشان این نمایش مسخره رافقط برای معروف شدن بازی کرد!! وگرنه آنکس راکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است.....هم میهن گرامی مگرتو بیماری که از دستورمسئولین کتابخانه وپلیس سرپیچی کردی؟؟ درمورداینکه آیا پلیس حق داشته ایشان راشوک الکتریکی بدهد یا که نه این یک امرکاملا تخصصی است وبا برخوردهای احساسی نمی شود واکنش نشان داد.. نکته قابل تامل اینست که وکیل ایشان درباره این حادثه فقط گفته: من باید بتوانم ثابت کنم که درخواست کارت شناسایی توسط مسئولین از ایشا ن بخاطر ظاهرخاورمیانه ای اوبوده است!!!! می بینید دوستان داغ تراز آش! .......زیادشتاب نکنید.

 

پنج شنبه...................

آیا لبنان درآستانه یک جنگ داخلی دیگرقراردارد؟

کشته شدن پیرجمیل وزیرصنایع لبنان به دست صلح ستیزان مزدوروجنگ افروز کبریتی است برکاهدان تنش های سیاسی درآن کشور........

شیخ حسن نصرالله که قبلا تهدید کرده بود برای سرنگونی دولت مردم( اندک شیعیان خشونت گرای لبنان) را به خیابان خواهد کشید!! با تصویب دولت لبنان برای برپایی یک دادگاه بین المللی جهت بررسی ابعاد مختلف کشته شدن رفیق حریری......... دیگ خشمش به جوش آمده وبه دستوراربابانش درحال برافروختن فتیله جنگی خانگی دیگری است.... ودراین میان این مردم اکثریت مسیحی و صلح دوست هستند که می باید تاوان خشونت گرایی کسانی رابپردازند که با دموکراسی  مخالفند وتلاش می کنند تا دازراه ترور وجنگ وخشونت به قدرت برسند.

 

آدینه...........................

آشنایی من بااستاد شریفیان..........

استاد شریفیان تقریبا یکی از هم نسل های من است نسل سوخته ولی هم جنان برافروخته چونان شمع..

ایشان هم سرایشگراست و هم نگارگر و صدای خوشی هم درتکلمه شعردارد ودرکناراین دو انسان دوست وعاشق واهل مدارا ست..... نام دفترایشان اینست خشونت دنیایادم داد که دوست بدارم

 خواندن این دفتررابه دوستان سفارش می کنم

 

واما درس این باررند شیراز...

حافظ! به زیرخرقه قدح تا به کی کشی؟

دربزم خواجه پرده زکارت برافکنیم!

www.mehrbaan.blogfa.com

نظرات 24 + ارسال نظر
بهنام 1 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 09:39 ب.ظ http://open.persianblog.com

اشک ها و درد ها رنگها و باز هم رنگها .. اما این روح جوان هنوز پا بر جاست . خداوندا ببین که بنده کوچکت هنوز بر پاهای خود استوار است ... پروردگارا ... جوانه نوپای گل امید ... سخت کار میکند حتی در این بیابان بی آب و علف ... چون تو می خواهی ! چون تو آب و خورشیدش می شوی ... تو برایش دست میزنی و او مست و ترانه خوان همچنان می آید ...می آید و می آید .


او که آنشب به اشکهایش میخندید تو نبودی ...


بی رحمی افکار و طوفان وحشت آینده ... و گل تنهای امید که برهنه و تنها به امید روز آفتاب در آغوش کولاک میخندید ... تو برایش دست میزدی تا از پا نیفتد ...


و او که به خنده هایش هم خندید تو نبودی .


خدایا تو پناه گل امیدی تونگهبان خنده ها و اشکهایش و مهربان ترین در تمام لحظه هایش .... تو در صحرای سوزانش شبنم تازه عشقی .. تو تنها قرص سیمین در این شبهای تاریک اشکی... خداوندا... یاد تو نسیم مهراست سرشار از نوید آزادی....


اکنون گل امید برای دل ترانه تو میخواند ....


خداوندا او که به عاشقانه هایش هم می خندد تو نیستی .

ج.ش. 2 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 10:03 ق.ظ http://mehrbaan.blogfa.com

سلام سهیک عزیز
زبانم قاصر است از تشکر
نمی دانم آیا شایشتگی اینهمه تعریف را دارم یا خیر
فقط آرزومندم که در چند صباحی که زنده هستم بتوانم لبخندی بر لبی جاری کنم و یا سنگ صبوری باشم برای دل دردمندی
با تشکر مجدد

بنفشه 2 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 08:21 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

وای چه خوب بود.............
وقتی از هر دری سخن میگویی خیلی دوست داشتنی است..
سهیک را از جوانب مختلف نگاه کردن جالب است.
شعر گونه هایش...
عقیده اش در باره خانم رایس...که کاش با این تبلیغ دوست نازنینم شوهری برایش پیدا شود.
ترور در لبنان و .......................خیلی چسبید.(ترور نچسبید! من ترویست نیستم اما تروریست ها را دوست دارم!!!!!!!)(منظورم مطالب این پست بود جان دلم.)

فرداد 3 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 03:55 ق.ظ http://www.ablimu.persianblog.com

گاه حرفی برای گفتن نمیماند... و گاه دل و دماغی برای شنیدن... هوای خانه دلگیر میشود... از این زمانه دلم سیر میشود.... گاهی...

مهر ورزان 3 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 12:14 ب.ظ

گل گلدون من...ماه ایوون من...از تو تنها شدم چو ماهی از آب
من مثه تاریکی ....تو مثله مهتاب

پریسا 3 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 01:19 ب.ظ http://autumn.blogfa.com

سلام وخسته نباشید ........فرداهای تو روشن است.آنچنان که بخواهی،چون از گذشته ها به امروز سفر میکنی نیاز نیست تیرگیهای ایام رفته را همراه خویش بری.امروز پدیده ای شگفت است،سرشار توان وامکان،تا زندگی را بدان پایه بنا کنی که آرزومندی.......
من آپم
بای

پریسا 3 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 01:21 ب.ظ http://autumn20.blogfa.com/

اسم وبلاگ را شما اشتباه نوشته بودم

سانای 3 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 05:18 ب.ظ http://www.sanay.blogfa.com

سلامممممممم
خوبی سهیک جان منو شناختی؟ فاطمه
دلم برات یه ذره شده
خسته نباشییییییییییی
در ضمن من از وزیر خارجه امریکا به عنوان یه سیاه پوست و سخت کوش خیلی خوشم میاد







و اما بگم اگه شما نسل سوخته هستید پس ما چی هستیم؟
یاکی هستیم

همیشه این جور اخبارهای هفتگی رو دوست دارم خصوصا که در کنارش نظرات نویسنده هم باشه که میتونه راهنمای خوبی برامون باشه... حالا دلم اون سی دی قشنگ رو خواست به علاوه این که فکر کردم چه خوب که خیلی واسه اون ژسرک حرص نخوردم. اخبارهای مربوط به جنگ رو دوست ندارم در من انرژی منفی ایجاد میکنه حتی اگه دیگران بگن چه خودخواه بازم گوش نمیکنم! اما نرگس آخرش رو انقدر لوس تموم میکنن که واقعا حالت تهوع میگیری! البته میدونی که آخرش این نبوده اجبارا چون یکی از هنرپیشه ها آخرشو لو داده بوده جور دیگه تمومش میکنن که ...

سپیده 3 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 06:42 ب.ظ http://the-bird.blogsky.com

سلام به تو دوست داشتنی.
سهیک عزیزم.... چقدر عالیه که از هر روزی هر چند کم و کوتاه چیزی داری که ارزش نوشتن داشته باشه...
من که نمی فهمم این روزها چطور گذشتن...فقط وقتی شوکه شدم که اخبار ساعت ۱۴ شبکه ۱ گفت امروز جمعه ۳آذر ما ۱۳۸۵....در حالی که فکر می کردم دوشنبه س!
دلیل دیر به دیر سر زدنم هم اینه... از دنیا عقب موندم...تو گذشته هایی گیر کردم که هر علامت سوالشون وارونه شده و با لبه ی تیزش به دست و پام گیر می کنه و نمیذاره جم بخورم...با این همه علامت سوال که دشنه های تیز ی هستن که گلوی جوونیمو می برن ...تو بگو چه میشه کرد؟

پرنده آپدیت شد ، به آشیونه ی من بیا و خوشحالم کن.
{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}

من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا انسان
این دانا ، این پیغمبر
در تکاپوهایش – چیزی از معجزه آن سو تر – ره نبردست به اعجاز محبت

{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}---{}

با یه شاخه گل سرخ منتظرتم
پر پروازم باش
موفق باشی…




<---||-|| P /^ R /^ N || ) E ---->

میرزاآقاعسگری )مانی( 4 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 05:27 ب.ظ http://www.nevisa.de

سهیک گرامی
پیامتان را در نویسا خواندم و سپاس فراوان دارم از شما
للطفابا ایمیل با من تماس بگیرید.

سانای 5 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.sanay.blogfa.com

سلام مهربونم
قبلا گفتم که چرا وبلاگم غمگینه اگه با دقت بخونی خواهی
منم دوست دارم مهربونم
............. ممنونم که به یادم هستیییییییی
منم به یادتم امیدوارم باز بیایی

روناک 5 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 02:53 ب.ظ http://ronak5s.persianblog.com

یک روز زندگی روشن است و روز دیگر تاریک.

از روزهای روشن آنقدر نور بگیریم که در روزهای تاریک روشن باشیم!
.
.
.
می نویسم بر آب

می نشینم بر باد

می روم تا عرش

می گویم از فرش

از روزهای تاریک

روزهای سنگین خاکستری

روزهای روزمره گی

روز های آرزو های بلند

...روز هایی که گذشت یواشکی
.
.
.
خوشحالم که برگشتی :)...

شازده خانوم 6 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 01:37 ب.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

سلام.
احوال شما؟خوبید؟
داشتم کامنتها رو میخوندم رسیدم به کامنت بنفشه.....کلی از دستش خندیدم
/من تروریست نیستم اما تروریستها را دوست دارم./ :))

ری را 6 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 04:22 ب.ظ http://rirayeheshgh.blogsky.com

سلام

وبلاگ زیبایی دارین
امیدوارم که موفق باشی

به وبلاگم سر بزن
بای


یاسمن 7 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 01:46 ب.ظ http://www.tanhayshahr.persianblog.com

سلام
خبرهای جالبی بود بعضی رو گوش داده بودم ولی بعضی رو نه. به هر حال از اینکه در زمینه اجتماعی فعالی و خبرها را به گوش ما میرسونی ممنون. خسته نباشی.

آرمین گیله مرد 7 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 07:09 ب.ظ http://gilehmard.blogspot.com

سلام ... میدانم که رسانه ها وابسته هستند، اما در همین کشورهای مادر سرمایه زمانی بود که حداقل اندک محدودی رسانه مستقل وجود داشت و یا گهگداری مستقلانه اخبار میگفتند ....

یلدا 8 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 10:43 ق.ظ http://www.man-yaldam.blogfa.com

سلام
ممنونم که به من سر زدی
آخرین آپت خیلی وقت پیشه
تو از یک وبلاگ دیگه ای!
چه جوری سعادت آشنایی با شما را داشتم؟

هومن 10 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 11:56 ق.ظ http://www.kooroshhakhamaneshi.blogfa.com

در استان ملوک الطوایفی چو پیرمردی از طریق میمونهایی که به خدمت خود گماشته بود زندگی را می گذراند.مردم چو به وی جو-کونگ(ارباب میمون)می گفتند.
پیرمرد هر روز صبح میمونها را در حیاط به صف می کرد و به کهنسال ترین آنها دستور می داد تا بقیه میمون ها را برای جمع آوری میوه از بوته ها و درختان به سمت کوه ها راهنمایی کند.قانون این بود که هر میمونی می بایست یک دهم میوه های جمع آوری شده خود را به پیرمرد می داد.کسانی که از این کار سرپیچی می کردند بی رحمانه شلاق می خوردند.تمامی میمونها از این زندگی در رنج بودند ولی هیچیک از آنها جرات شکایت نداشت.
یک روز میمون کوچکی از دیگر میمون ها پرسید:<آیا پیرمرد این درختها و بوته های میوه را کاشته است؟>.دیگران پاسخ دادند:<نه!آنها در طبیعت رشد کرده اند>. میمون کوچک دوباره پرسید:<آیا ما بدون اجازه پیرمرد نمی توانیم میوه بچینیم؟>.دیگران پاسخ دادند؟<آری میتوانیم.> میمون کوچک ادامه داد:<پس چرا باید به پیرمرد وابسته باشیم؟چرا باید به وی خدمت کنیم؟>.حتی قبل از اینکه میمون کوچک حرف خود را تمام کند همه میمون ها ناگهان به آگاهی رسیده و بیدار شده بودند.در همان شب پس از به خواب رفتن پیرمرد میمون ها تورها و حصار های اطراف حیاط را پاره کرده موانع را برداشته و خود را آزاد کردند.آن ها همچنین میوه هایی که پیرمرد در انبار ذخیره کرده بود را با خود جنگل برده وهیچ گاه باز نگشتند.سرانجام پیرمرد از گرسنگی جان سپرد.

این داستان کوتاه را برای دوستانتان بفرستید.

در اینجا می خواهم یک کتاب بی نهایت مفید را به شما معرفی کنم.در این کتاب راهکارهای به زیر کشیدن حکومتهای دیکتاتوری و جایگزین کردن دموکراسی به جای آنها به شیوه علمی بیان و آموزش داده شده است.مطالعه این کتاب را به تمامی فعالان سیاسی توصیه می کنم.لطفا از لینک زیر دانلود نماییدوحجم زیادی ندارد و به صورت فایل پی دی اف می باشد و برای خواندن آن به نرم افزار آکروبات ریدر نیازمند هستید.بعد از خواندن این کتاب هر راهی را که به نظر شما می تواند این حکومت ستمگر را ضعیفتر کند و در سرنگونی آن موثر باشد در قسمت نظرات پیشنهاد دهید.


http://www.yourfilelink.com/get.php?fid=205426

عمو هندونه 10 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 12:15 ب.ظ http://hendoone.blogsky.com

سهیک جان عمو . ممنون که وقت گذاشتی و عکس ها ی ما رو دیدی .. بازم سر بزن اون جا بر خلاف وبلاگم هر روز به روز میشه !!! خودت هم که سرت خوب شلوغه هر روز هفته یه خبر یه کار ... من دیگه حوصله ی این چیزای دنیا رو ندارم ... به قول همین حافظ : حدیث از مطرب و می گوی و از دهر کمتر جوی !‌ ما هم همینجوری شدیم ... از زونگل هم نپرس ... این دوره زمونه که توی دهن همه مون فحش های اب دار چرخ میخوره من میرم کلمه هایی رو پیدا میکنم که با این که معنی زیاد خوبی ندارند ولی کمتر کسی معنیشونو میدونه واسه همین هم دلم خنک میشه هم کسی از دستم ناراحت نمیشه ... اگه یه خوانساری اصیل پیدا کردی ازش بپرس زونگل یعنی چی حتما بهت میگه .. من که روز نمیشه اینجا بنویسم شاید تو وبلاگ خودنم یه روز نوشتم :)))
قربون شوما
زت زیاد

دخترباران 11 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.tanhayetanha1366.blogfa.com

سلام
آره اقای شریفیان خیلی خوبه . . .
منم مدتیه که همیشه به کلبه اش سر میزنم
سبز باشی

فرداد 11 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 02:39 ب.ظ http://www.ablimu.persianblog.com

نازنین...
دلم برایت تنگ شده...
معلوم هست کجایی؟

علی 11 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 04:47 ب.ظ http://sahel7.blogsky.com

,meraboon manam upam be manam sar bezan

ج.ش. 11 - آذر‌ماه - 1385 ساعت 08:14 ب.ظ http://mehrbaan.blogha.com

سلام به آخرین ترانه باران اشاره کرده اید که با فقط آرزو کردن مشکلی حل نمی شود.
من با این نظر کاملا موافقم یعنی آرزو کردن یا دعا کردن ممکن است به حل مشکلی کمک نکند . اما اگر کسی دعا کند یا آرزو کند که ای کاش کینه و نفاق از بین برود.. بی عدالتی از بین برود .. تهمت زدن و افترا از بین برود ... خیانت ازبین برود و آرزوهایی دیگر از اینگونه . حد اقل اینست که خودش سعی می کند از انجام چنین اعمال ناپسندی اجتناب کند.
....
تکرار میکنم کلام بسیار دلنشین شاملوی عزیز را که :
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت...
من آن روز را انتظار می کشم..حتا روزی که دیگر نباشم...

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت...
من آن روز را انتظار می کشم..حتا روزی که دیگر نباشم...

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت...
من آن روز را انتظار می کشم..حتا روزی که دیگر نباشم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد